غزل شمارهٔ ۱۳۳۸
اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
هم به قدر جنبش لب دستبر هم سودهاند
آبرو میخواهی از اظهار حاجت شرم دار
این ترنم را ز قانون حیا نسرودهاند
بگذر از دعویکه در خلوتگه عشق غیور
محرمان خانه، بیرون در نگشودهاند
نقش ما آزادگان بیشبههٔ تحقیق نیست
خامهٔ تصویر ما کمتر به رنگ آلودهاند
قدردانیهای راحت نیست در بنیاد خلق
چون نفس یکسر هلاک کوشش بیهودهاند
بیخبر مگذر ز ماکاین سبزههای پیسپر
یکقلم در سایهٔ مژگان ناز آسودهاند
هیچکس از نور عالمتاب دل آگاه نیست
خانهٔ خورشید ما را پر بهگل اندوده اند
راه دیگر وانشد برکوشش پرواز ما
بیپر و بالان همین چاک قفس پیمودهاند
مشت خاکیم از فضولی شرم باید داشتن
جز ادب کاری که باب ماست کم فرموده اند
زیر سنگ است از من و ما دامن آزادیام
آه ازبن رنگی که بر بوی گلم افزودهاند
بیدل اینعیش و غم و عجزو غرور و مهر وکین
در ازل زینسان که موجودند با هم بودهاند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
هم به قدر جنبش لب دستبر هم سودهاند
هوش مصنوعی: اگر اهل معرفت در گفتوگو خسته شدهاند، حتی به اندازهی تکان لب هم در تلاش بودهاند و کوتاهی نکردهاند.
آبرو میخواهی از اظهار حاجت شرم دار
این ترنم را ز قانون حیا نسرودهاند
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آبرو و اعتبار خود را حفظ کنی، از درخواست و بیان نیازهایت در ملأ عام خجالت بکش. این زیبایی و لطافت سخن، از اصول و زوایای حیا نشأت گرفته است.
بگذر از دعویکه در خلوتگه عشق غیور
محرمان خانه، بیرون در نگشودهاند
هوش مصنوعی: به عشق و محبت بیریا توجه کن و از جروبحث و ادعاها بگذرت، زیرا در فضای صمیمی عشق، رازها و موضوعات خصوصی در گوشهای دور از نظر دیگران جا دارد و درب آن به روی کسی باز نمیشود.
نقش ما آزادگان بیشبههٔ تحقیق نیست
خامهٔ تصویر ما کمتر به رنگ آلودهاند
هوش مصنوعی: نقش و تصویر ما آزادگان بهطور قطع تحت تأثیر تحقیق و بررسی نیست و خطی که ما به تصویر میکشیم کمتر دچار رنگ و تاثیرات دیگر است.
قدردانیهای راحت نیست در بنیاد خلق
چون نفس یکسر هلاک کوشش بیهودهاند
هوش مصنوعی: قدردانی از زندگی و آفرینش کار آسانی نیست؛ زیرا زمانی که انسان فقط برای خود زندگی میکند، تمام تلاشهایش بیثمر و بیهوده به نظر میرسد.
بیخبر مگذر ز ماکاین سبزههای پیسپر
یکقلم در سایهٔ مژگان ناز آسودهاند
هوش مصنوعی: از کنار ما بیخبر عبور نکن، زیرا این سبزههای نرم و لطیف در سایهی مژگان زیبا آرام و راحت هستند.
هیچکس از نور عالمتاب دل آگاه نیست
خانهٔ خورشید ما را پر بهگل اندوده اند
هوش مصنوعی: هیچکس از زیبایی دلانگیز و درخشش خاص ما باخبر نیست، چرا که محیط و فضای وجود ما را با مشکلات و ناخوشیها پوشاندهاند.
راه دیگر وانشد برکوشش پرواز ما
بیپر و بالان همین چاک قفس پیمودهاند
هوش مصنوعی: راه دیگری برای پرواز ما وجود ندارد؛ حتی اگر بیپر و بال باشیم، همین چاک قفس را پیمودهاند.
مشت خاکیم از فضولی شرم باید داشتن
جز ادب کاری که باب ماست کم فرموده اند
هوش مصنوعی: ما از خاکیم و باید در برابر فضولی احساس شرم کنیم؛ جز ادب، کاری که به ما مربوط است، کمکاری شده است.
زیر سنگ است از من و ما دامن آزادیام
آه ازبن رنگی که بر بوی گلم افزودهاند
هوش مصنوعی: زیر فشار و سختیهای زندگی، آزادیام را از من گرفتهاند و افسوس که رنگ و بوی خوش زندگیام تحت تأثیر مشکلات و ناامیدیها قرار گرفته است.
بیدل اینعیش و غم و عجزو غرور و مهر وکین
در ازل زینسان که موجودند با هم بودهاند
هوش مصنوعی: بیدل میگوید که شادی و غم، ناتوانی و خودبزرگبینی، عشق و کینتوزی از آغاز وجود در کنار هم بودهاند و هیچکدام از این احساسات و حالات انسانی جدا از دیگری نیستند.