غزل شمارهٔ ۱۳۳۷
بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند
چونگل به دامن آتش رنگم نشاندهاند
خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکبببتری کز اخگر طبعم دماندهاند
کس آگه از طبیعت عصیانپرست نیست
بر روی خلق دامن تر کم تکاندهاند
دود دماغ نشو و نمای طبایع است
چون شمع ریشه ای همه در سر دواندهاند
از هر نفسکه ما و منی بال میزند
دستیست کز امید سلامت فشاندهاند
باید چو شمع چشم ز خود بست و درگذشت
بر ما همین پیام تسلی رساندهاند
ممنون دستگیری طاقت که میشود
ما را ز آستان ضعیفی نراندهاند
بانگ جرس شنو ز پیکاروان مدو
هرجا رسیده اند رفیقان نمانده اند
بیدل درین هوسکده مگذر ز پاس دل
آیینه را به مجلسکوران نخواندهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶: یاران تمیز هستی بدخو نکردهاندغزل شمارهٔ ۱۳۳۸: اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر من فسون عجز در ایجاد خواندهاند
چونگل به دامن آتش رنگم نشاندهاند
هوش مصنوعی: مرا به ضعف و ناتوانی در خلق و کارهای بزرگ شناختهاند و مانند گلی که در دامن آتش قرار گرفته باشد، رنگ و حالتم تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است.
خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکبببتری کز اخگر طبعم دماندهاند
هوش مصنوعی: به دنبال معجزهای هستم که پیراهن سلامت و راحتی را بر تنم کند، تا از ناملایمات و دشمنیها و آتش درونم دور شوم.
کس آگه از طبیعت عصیانپرست نیست
بر روی خلق دامن تر کم تکاندهاند
هوش مصنوعی: هیچکس از ماهیت بیرحم و طغیانی انسانها باخبر نیست، زیرا بهنظر میرسد که بر روی مردم، دامن غم و اندوهی گسترده شده که به آرامی تکان نمیخورد.
دود دماغ نشو و نمای طبایع است
چون شمع ریشه ای همه در سر دواندهاند
هوش مصنوعی: دود ناشی از دماغ و نمای خصوصیات انسانی مانند شمعی است که ریشههایش به همه جا در سر کشیده شده است.
از هر نفسکه ما و منی بال میزند
دستیست کز امید سلامت فشاندهاند
هوش مصنوعی: هر بار که ما و من از هم جدا میشویم، به خاطر امیدی است که به سلامتی و بهبودی داریم. این امید همچون دستی است که در حال پھیلش است و ما را به جلو میبرد.
باید چو شمع چشم ز خود بست و درگذشت
بر ما همین پیام تسلی رساندهاند
هوش مصنوعی: باید مانند شمع، به دور از خودخواهی زندگی کرد و به دیگران فکر کرد. این را به ما پیامهایی از تسلی خاطر میدهند.
ممنون دستگیری طاقت که میشود
ما را ز آستان ضعیفی نراندهاند
هوش مصنوعی: از کمکی که به ما میکنید سپاسگزاریم، زیرا این حمایت ما را از درب ناتوانی دور کرده است.
بانگ جرس شنو ز پیکاروان مدو
هرجا رسیده اند رفیقان نمانده اند
هوش مصنوعی: صدای جرس را بشنو که از دور صدای کاروان میآید، نرو هر جا که آمدهاند، دوستانی باقی نماندهاند.
بیدل درین هوسکده مگذر ز پاس دل
آیینه را به مجلسکوران نخواندهاند
هوش مصنوعی: در این دنیا به راحتی از دل و احساسات دیگران گذر نکن. آیینه را به جمع افرادی که بینایی ندارند، دعوت نکردهاند.
حاشیه ها
1389/08/05 12:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکبببتری کز اخگر طبعم دماندهاند
درست:
خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکستری کز اخگر طبعم دماندهاند