گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۳۵

موج گوهرطینتان‌، گر شوخی افزون کرده‌اند
پای در دامن سری از جیب بیرون کرده‌اند
کهکشان دیدی شکست رنگ هم فهمیدنی‌ست
بیخودان در لغزش پا سیر گردون کرده‌اند
اعتباری نیست کز ذلت‌کشان خاک نیست
عالمی را پایمال فطرت دون کرده‌اند
نشئهٔ ناقدردانی بسکه زور آورده است
اکثری از ترک می‌ بیعت به افیون کرده‌اند
خلق را خواب پریشان تاکجا راحت دهد
سایه بر فرق جهان از موی مجنون کرده‌اند
پر به صهبا خو مکن‌کاین عاریت پیمانه‌ها
رنگی از سیلی‌ست هرگه چهره‌گلگون‌کرده‌اند
بگذرید از شغل بام و در که جمعی بیخبر
زین تکلف دشت را از خانه بیرون کرده‌اند
گل به دست و پا که بست امشب که چون برگ حنا
بوسه مشتاقان چمنها زیر لب خون‌کرده‌اند
موج گوهر بی‌تامل قابل تمییز نیست
مصرع ما را به چندین سکته موزون‌کرده‌اند
زین بضاعت تا کجا اثبات نفی خود کنم
کاستنهای مرا هم بر من افزون کرده‌اند
بیدل این دریای عبرت را پل دیگرکجاست
زورقی چند از قد خم گشته واژون کرده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موج گوهرطینتان‌، گر شوخی افزون کرده‌اند
پای در دامن سری از جیب بیرون کرده‌اند
هوش مصنوعی: موج دریا ممکن است با بازیگوشی و شادابی بیشتری به حرکت درآمده باشد، اما در این میان، در جیب خود چیزی را پیدا کرده و از آن بیرون آورده‌اند.
کهکشان دیدی شکست رنگ هم فهمیدنی‌ست
بیخودان در لغزش پا سیر گردون کرده‌اند
هوش مصنوعی: کهکشان را دیدی که چگونه رنگ‌ها را می‌شکند، این هم قابل درک است. بی‌خودان در لغزش پا، دوران را گشته‌اند.
اعتباری نیست کز ذلت‌کشان خاک نیست
عالمی را پایمال فطرت دون کرده‌اند
هوش مصنوعی: هیچ ارزشی وجود ندارد که بر پایه‌ی خفت و ذلت افراد بنا شده باشد؛ چراکه جهانی که بر روی خاک است، به خاطر وارونه شدن فطرت آدمیان، تحت تأثیر قرار گرفته و پایمال شده است.
نشئهٔ ناقدردانی بسکه زور آورده است
اکثری از ترک می‌ بیعت به افیون کرده‌اند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر اثرات منفی ناآگاهی و عدم قدردانی، از نوشیدن شراب دست کشیده‌اند و به مواد مخدر روی آورده‌اند.
خلق را خواب پریشان تاکجا راحت دهد
سایه بر فرق جهان از موی مجنون کرده‌اند
هوش مصنوعی: مردم دچار خواب و رویاهای آشفته‌اند و تا چه اندازه می‌تواند به آن‌ها آرامش بدهد در حالی که سایه‌ای که به عالم می‌افتد، ناشی از موی مجنون است.
پر به صهبا خو مکن‌کاین عاریت پیمانه‌ها
رنگی از سیلی‌ست هرگه چهره‌گلگون‌کرده‌اند
هوش مصنوعی: به می‌پرستی و خوشگذرانی نپرداز، زیرا این لذت‌ها دچار زوال و گذر هستند و مانند رنگی موقتی بر چهره ایجاد می‌کنند که در هر زمان ممکن است از بین بروند.
بگذرید از شغل بام و در که جمعی بیخبر
زین تکلف دشت را از خانه بیرون کرده‌اند
هوش مصنوعی: از کارهای ظاهری و تشریفات بی‌معنا عبور کنید، زیرا برخی افراد غافل از این تفکر، به سادگی از خانه خارج شده و به دشت می‌روند.
گل به دست و پا که بست امشب که چون برگ حنا
بوسه مشتاقان چمنها زیر لب خون‌کرده‌اند
هوش مصنوعی: دست و پای گل را امشب محکم بسته‌اند، چون برگ‌های حنایی که عاشقان چمن‌ها را زیر لب خونین کرده‌اند.
موج گوهر بی‌تامل قابل تمییز نیست
مصرع ما را به چندین سکته موزون‌کرده‌اند
هوش مصنوعی: موجی که در آن جواهر وجود دارد، بدون درنگ قابل شناسایی نیست؛ مانند این که شعر ما را با چندین سکته موزون ساخته‌اند.
زین بضاعت تا کجا اثبات نفی خود کنم
کاستنهای مرا هم بر من افزون کرده‌اند
هوش مصنوعی: با این دارایی اندک، تا کجا می‌توانم وجود خود را نفی کنم؟ کاهش‌ها و ناتوانایی‌های من نیز بر من افزوده شده‌اند.
بیدل این دریای عبرت را پل دیگرکجاست
زورقی چند از قد خم گشته واژون کرده‌اند
هوش مصنوعی: بیدل به ما می‌گوید که در دریای عبرت و تجربه، راهی برای عبور وجود ندارد و تنها چند قایق که به خاطر کج‌افتادگی قدشان غرق شده‌اند، باقی مانده است. این نشان‌دهنده‌ی عدم امید و تلاش برای یافتن راه خروج از مشکلات است.