گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۲۷

آن سخا کیشان ‌که بر احسان نظر واکرده‌اند
ازگشاد دست و دل چشمی دگر واکرده‌اند
سیر این‌ گلزار غیر از ماتم نظاره چیست
دیده‌ها یکسر ز مژگان موی سر واکرده‌اند
صد مژه پا خورد ربطش تا ترا بیدار کرد
یک رگ‌خوابت به چندین نیشتر واکرده ا‌ند
وضع‌ مخمور ادب خفّت‌کش‌ خمیازه نیست
یاد آغوشی که در موج گهر واکرده‌اند
بیدلان را هرزه نفریبد غم دستار پوچ
چون‌حباب این قوم سر راهم ز سر واکرده اند
ساز موجیم از رم و آرام ما غافل مباش
این‌ کمرها جمله دامن بر کمر وا کرده‌اند
نالهٔ ما زین چمن تمهید پرواز است و بس
بلبلان منقار پیش از بال و پر واکرده‌اند
عرض جوهر بر صفای آینه در بستن است
غافل آن قومی‌‌که دکان هنر واکرده‌اند
پرتو شمع حقیقت خارج‌ فانوس نیست
شوخ‌چشمان ‌روزن‌سنگ از شرر واکرده اند
موی پیری ‌عبرت روز سیاه کس مباد
آه از آن‌ شمعی‌ که چشمش ‌بر سحر وا کرده اند
تا نگردیدم دو تا قرب فنا روشن نشد
از تلاش پیری‌ام یک حلقهٔ در واکرده اند
ناتوانی بیدل از تشویش قدرت فارغ است
عقده در بی‌ناخنیها بیشتر واکرده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سخا کیشان ‌که بر احسان نظر واکرده‌اند
ازگشاد دست و دل چشمی دگر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: افراد بخشنده‌ای که به احسان و نیکی توجه دارند، از generosity و بخشش خود چشم‌پوشی کرده‌اند و از این کار دیدگاه و نگاهی متفاوت را تجربه کرده‌اند.
سیر این‌ گلزار غیر از ماتم نظاره چیست
دیده‌ها یکسر ز مژگان موی سر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: سیر این باغ و گل‌ها غیر از تماشای غم چه چیزی است؟ چشمان همه به یکباره از موی سر تا دشت گشوده شده‌اند.
صد مژه پا خورد ربطش تا ترا بیدار کرد
یک رگ‌خوابت به چندین نیشتر واکرده ا‌ند
هوش مصنوعی: چندین مژه به چشمت زدند تا تو را بیدار کنند، و یک رگ خواب تو با چندین نیشتر باز شده است.
وضع‌ مخمور ادب خفّت‌کش‌ خمیازه نیست
یاد آغوشی که در موج گهر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: وضع مستی حالتی نیست که فقط به خواب و خمیازه بیفتد، بلکه به یاد آغوشی می‌ماند که در امواج دریا به روی آن باز شده‌اند.
بیدلان را هرزه نفریبد غم دستار پوچ
چون‌حباب این قوم سر راهم ز سر واکرده اند
هوش مصنوعی: بیدلان، افرادی که زخم‌خورده و دل‌شکسته‌اند، به راحتی فریب چیزهای بی‌ارزش را نمی‌خورند. غم و اندوهی که مانند حبابی خالی است، تأثیری بر آنها ندارد. این افراد در مسیر زندگی خود، مسائل سطحی و بی‌محتوا را کنار گذاشته‌اند و از آنها عبور کرده‌اند.
ساز موجیم از رم و آرام ما غافل مباش
این‌ کمرها جمله دامن بر کمر وا کرده‌اند
هوش مصنوعی: ما همچون موجی هستیم که به آرامش و سکون فکر نمی‌کنیم. بی‌خبر نباش که همه این کمرها، به‌عنوان دامن، بر کمر خود بسته‌اند.
نالهٔ ما زین چمن تمهید پرواز است و بس
بلبلان منقار پیش از بال و پر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: غصه و آه ما از این باغ فقط برای آغاز پرواز است. بلبل‌ها قبل از اینکه بال و پرشان را باز کنند، نوک خود را آماده کرده‌اند.
عرض جوهر بر صفای آینه در بستن است
غافل آن قومی‌‌که دکان هنر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و خلوص آینه اشاره شده است که چیزی از آن پنهان نمی‌ماند. افرادی که به هنر مشغولند، ممکن است از این نکته غافل شوند که جوهر و ذات هر چیزی باید در روشنایی و صفای آینه نمایان شود. به عبارتی، آن‌ها ممکن است در اثر پرداختن به ظواهر، به عمق و حقیقت زیبایی‌ها توجهی نکنند.
پرتو شمع حقیقت خارج‌ فانوس نیست
شوخ‌چشمان ‌روزن‌سنگ از شرر واکرده اند
هوش مصنوعی: نور شمع حقیقت، مانند نوری از یک فانوس نیست. افرادی که دارای چشمان شوخ و زهره‌ناک هستند، از شعله‌های آن دور شده‌اند.
موی پیری ‌عبرت روز سیاه کس مباد
آه از آن‌ شمعی‌ که چشمش ‌بر سحر وا کرده اند
هوش مصنوعی: موهای سفید ناشی از پیری، نشانه‌ای است از روزهای تیره و سختی که فرد تجربه کرده است. ای کاش هیچ‌کس به چنین حالتی دچار نشود. آه از شمعی که در انتظار صبح، چشمانش را باز کرده و هنوز در تاریکی قرار دارد.
تا نگردیدم دو تا قرب فنا روشن نشد
از تلاش پیری‌ام یک حلقهٔ در واکرده اند
هوش مصنوعی: تا زمانی که به دو قرب دست نیافتم، درک درستی از تلاش‌های پیری‌ام نداشتم؛ گویی حلقه‌ای از وجودم گشوده شده است.
ناتوانی بیدل از تشویش قدرت فارغ است
عقده در بی‌ناخنیها بیشتر واکرده‌اند
هوش مصنوعی: بیدل در ناتوانی خود از نگرانی در مورد قدرت دیگران آزاد است و احساسات درونی‌اش بیشتر در ناامیدی و بی‌توجهی به دیگران نمایان می‌شود.