گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۲۶

اینکه در دیر غمت دم سرد پیدا کرد‌ه‌اند
دل نداری ورنه دل از درد پیدا کرده‌اند
هچکس از اختراع این بساط آگاه نیست
رنگ می‌بازیم و یاران نرد پیدا کرده‌‌اند
گم شد‌ست آتار همتها به‌گرد جست‌وجو
تا در این صحرا سراغ مرد پیدا کرده‌اند
منکر بی‌دست و پایی های معذوران مباش
عاجزان کاری که نتوان کرد پیدا کرده‌اند
برده‌اند از موج گوهر پیچ‌وتاب اشتراک
مصرع ما را ز تضمین فرد پیدا کرده‌اند
ماجرای خامشان نشنیده می‌باید ‌شنید
بی‌زبانی را نفس‌پرورد پیدا کرده‌اند
چون نگاه چشم آهو عمر در وحشت ‌گذشت
خانه را ایجا بیابان‌گرد پیدا کرده‌اند
یاد ما کن‌ گر به سیر نرگس‌ستانت سریست
رنگ بیماران جشمت زرد پیداکرده‌اند
می‌دهندم دل به هر آیین‌ که می‌آیند پیش
نازنینان طرفه ره‌آورد پیدا کرده‌اند
زان بهارم مژدهٔ بوی خرامی می‌رسد
رنگ های رفته بیدل ‌گرد پیدا کرده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اینکه در دیر غمت دم سرد پیدا کرد‌ه‌اند
دل نداری ورنه دل از درد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر می‌رسد که افرادی در محل عبادت یا در مکان‌های مرتبط با احساسات و غم، از شادی و خوشحالی سخن می‌گویند. اما اگر کسی در دل خود احساس واقعی درد و غم داشته باشد، این احساسات واقعی نمی‌توانند پنهان بمانند و از دل او نمایان خواهند شد. به عبارت دیگر، افرادی که از غم و درد سخن می‌گویند، ممکن است تنها به ظاهر موضوع توجه کرده باشند، در حالی که درون کسانی که واقعا احساس درد می‌کنند، حقیقتی عمیق‌تر وجود دارد.
هچکس از اختراع این بساط آگاه نیست
رنگ می‌بازیم و یاران نرد پیدا کرده‌‌اند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از خالقیت و دستگاه این زندگی خبر ندارد. ما در حال باختن هستیم و دوستانی که دور و بر ما هستند، به بازی مشغولند.
گم شد‌ست آتار همتها به‌گرد جست‌وجو
تا در این صحرا سراغ مرد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: در این صحرا، تلاش‌ها و همت‌ها گم شده است و تا جایی که جست‌وجو می‌کنند، هنوز نتوانسته‌اند مردی را پیدا کنند.
منکر بی‌دست و پایی های معذوران مباش
عاجزان کاری که نتوان کرد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: هرگز افرادی را که به دلایل مختلف ناتوانی دارند، سرزنش نکن. آن‌هایی که قدرت انجام کاری را ندارند، به روش‌های دیگری برای حل مشکلات و انجام کارها دست پیدا کرده‌اند.
برده‌اند از موج گوهر پیچ‌وتاب اشتراک
مصرع ما را ز تضمین فرد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: موج دریا گنجینی از زیبایی و درخشندگی را به همراه دارد و ما نیز به مانند آن، از زیبایی کلام خود برخورداریم. از ترکیب و عبارات خاصی که به کار می‌بریم، معنای تازه‌ای به وجود می‌آید و به همین دلیل، کلمات ما ارزش و عمق خاصی یافته‌اند.
ماجرای خامشان نشنیده می‌باید ‌شنید
بی‌زبانی را نفس‌پرورد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: باید داستان بی‌تجربه‌ها را که تا به حال نشنیده‌ای، گوش کنی، زیرا افرادی هستند که با وجود اینکه حرف نمی‌زنند، از نفس خود پرورش یافته‌اند.
چون نگاه چشم آهو عمر در وحشت ‌گذشت
خانه را ایجا بیابان‌گرد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: زمانی که چشم آهو به دنیا می‌نگرد، عمرش در ترس و وحشت سپری می‌شود. در این بیابان، گویی خانه‌اش را پیدا کرده‌اند.
یاد ما کن‌ گر به سیر نرگس‌ستانت سریست
رنگ بیماران جشمت زرد پیداکرده‌اند
هوش مصنوعی: اگر به باغ نرگس‌هات نگاه کردی، یادت باشد که رنگ چشمان بیماران عشق به زردی رفته است.
می‌دهندم دل به هر آیین‌ که می‌آیند پیش
نازنینان طرفه ره‌آورد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: دل خود را به هر بصیرت و دلی پاک می‌سپارم، چون کسانی که به زیبایی‌های نازنینان می‌رسند، گنجینه‌ای از عشق و شگفتی به همراه می‌آورند.
زان بهارم مژدهٔ بوی خرامی می‌رسد
رنگ های رفته بیدل ‌گرد پیدا کرده‌اند
هوش مصنوعی: از آن بهار، خبر خوشی از عطر زیبایی به گوش می‌رسد. رنگ‌های محو شده دوباره بیدار شده و نمایان گشته‌اند.