گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۲۴

روزگاری شد که از اهل وفا دل برده‌اند
رخت خود زین بحر گوهرها به ساحل برده اند
ماضی از مستقبل این انجمن پر می‌زند
آنچه پیش چشم می‌آرند از دل برده‌اند
رنگ حال هچکس بر هیچکس روشن نشد
شمع‌گل‌کردند یاران یا ز محفل برده‌اند
بر در ارباب دنیا حلقه می‌گرید چو چشم
از تغافل بس که آبروی سایل برده‌اند
با دو عالم جلوه یک تمثال پیدا نیستیم
صورت آیینهٔ ما از مقابل برده‌اند
شمع‌سان داریم از سر تا قدم یک عذر لنگ
رنگ هم از روی ما بسیارکاهل برده‌اند
از سر مو تا سر ناخن درین تسلیمگاه
هر چه آوردیم نذر تیغ قاتل برده‌اند
گرد ما مقصد تلاشان تا کجا گیرد قرار
نامه‌ها هرسو به بال سعی بسمل برده‌اند
سیر مینا بایدت‌ کردن پری بی‌پرده نیست
هرکجا بردند لیلی را به محمل برده‌اند
در سراغ عافیت بیهوده می‌سوزی نفس
زین بیابان رفتگان با خویش منزل برده‌ا‌ند
از فسون سحرکاریهای این مزرع مپرس
خلق خرمن می کند اوهام حاصل برده‌اند
این نهال باغ حسرت از چه حرمان آب داشت
دود پیش آمد به هرجا نام بیدل برده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزگاری شد که از اهل وفا دل برده‌اند
رخت خود زین بحر گوهرها به ساحل برده اند
هوش مصنوعی: روزی روزگاری، افرادی که به وفا و صداقت شناخته می‌شدند، دل‌ها را از خود دزدیدند و به جای آنکه در این دریای گنج‌ها بمانند، وسایل زندگی خود را به ساحل بردند.
ماضی از مستقبل این انجمن پر می‌زند
آنچه پیش چشم می‌آرند از دل برده‌اند
هوش مصنوعی: گذشته از آینده در این جمع به پرواز درمی‌آید، آنچه که در برابر چشم‌ها قرار دارد، از دل‌ها گرفته شده است.
رنگ حال هچکس بر هیچکس روشن نشد
شمع‌گل‌کردند یاران یا ز محفل برده‌اند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال هیچ‌کسی باخبر نشد. یا دوستان شمعی روشن کرده‌اند و در حال جشن و شادی هستند، یا کسی را از جمع برده‌اند و در حال غم و اندوه به سر می‌برند.
بر در ارباب دنیا حلقه می‌گرید چو چشم
از تغافل بس که آبروی سایل برده‌اند
هوش مصنوعی: در برابر صاحب‌نظران و ثروتمندان، انسان ناگزیر از نیاز و خواهش خود احساس غم و اندوه دارد، زیرا به خاطر بی‌توجهی‌ها، بسیاری از افرادی که به آنها مراجعه می‌کنند، حرمت و آبروی خود را از دست داده‌اند.
با دو عالم جلوه یک تمثال پیدا نیستیم
صورت آیینهٔ ما از مقابل برده‌اند
هوش مصنوعی: ما در برابر دو جهان، مانند یک تصویر مشخص نیستیم؛ چرا که تصویر ما از آینه، از مقابل برده شده است.
شمع‌سان داریم از سر تا قدم یک عذر لنگ
رنگ هم از روی ما بسیارکاهل برده‌اند
هوش مصنوعی: ما از سر تا پا مانند شمعیم و به همین خاطر یک عذر و بهانه‌ مان به راحتی قابل مشاهده است. رنگی که از روی ما به نمایش گذاشته شده، بی‌توجهی و تنبلی زیادی را نشان می‌دهد.
از سر مو تا سر ناخن درین تسلیمگاه
هر چه آوردیم نذر تیغ قاتل برده‌اند
هوش مصنوعی: از بالای سر تا نوک ناخن، در این مکان تسلیم، هر چیزی که آوردیم به نذر تیغ قاتل سپرده شده است.
گرد ما مقصد تلاشان تا کجا گیرد قرار
نامه‌ها هرسو به بال سعی بسمل برده‌اند
هوش مصنوعی: گرد ما، مقصد تلاش‌ها تا کجا آرام می‌گیرد؟ نامه‌ها در هر سو به بال سعی، قربانی شده‌اند.
سیر مینا بایدت‌ کردن پری بی‌پرده نیست
هرکجا بردند لیلی را به محمل برده‌اند
هوش مصنوعی: باید دقت کرد که نمی‌توان در همه جا به راحتی افراد را مشاهده کرد، زیرا گاهی اوقات زیبایی و دلربایی آن‌ها در مکان‌های خاص و با تدبیر خاصی نمایش داده می‌شود. مانند لیلی که تنها در محلی خاص و با شرایط خاصی حضور دارد و دیده می‌شود.
در سراغ عافیت بیهوده می‌سوزی نفس
زین بیابان رفتگان با خویش منزل برده‌ا‌ند
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش، بیهوده تلاش می‌کنی؛ چرا که کسانی که از این سرزمین رفته‌اند، با خودشان آرامش را برده‌اند.
از فسون سحرکاریهای این مزرع مپرس
خلق خرمن می کند اوهام حاصل برده‌اند
هوش مصنوعی: از جادوی این مکان نپرس، زیرا مردم تنها خیالاتی را که از آن به دست آورده‌اند، به عایدی تبدیل می‌کنند.
این نهال باغ حسرت از چه حرمان آب داشت
دود پیش آمد به هرجا نام بیدل برده‌اند
هوش مصنوعی: این درختی که نشانه‌ی حسرت است، به چه دلیل از کمبود آب رنج می‌برد؟ غبار و دود به هر جایی آمده و نام بیدل را با خود برده‌اند.