گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱۹

شمعها زین انجمن بی‌صرفه‌تازان رفته‌اند
هر طرف سر بر هوا سوی‌گریبان رفته‌اند
آشنایی با قماش بوی پیراهن‌کراست
کاروانها با نگاه پیر کنعان رفته اند
حسن یکتایی تو از وحشی‌نگاهان دم مزن
از سواد غیرت لیلی غزالان رفته‌اند
خاک صحرای محبت نر‌گسستان نقش پاست
مفت چشم ماکزین ده خو‌ش‌نگاهان رفته‌اند
پان رفتار نفس جز دست بر هم سوده نیست
رفته‌ها یکسر ازین وادی پشیمان رفته‌اند
صبح محشر کی دمد تا چشم عبرت واکنیم
خوابناکان در خم دیوار مژگان رفته‌اند
ابله شاید به داد هرزه‌ جولانی رسد
تاگهر این موجها افتان و خیزان رفته ا‌ند
کیست با پیکان دلدوز قضاگردد طرف
چون سخن تا رفته‌اند از لب پریشان رفته‌اند
بزم امکان یک سحر پروانهٔ فرصت نداشت
شمعها در داغ خوابیدند و یاران رفته‌اند
کس ازین حرمان‌سرا با ساز جمعیت نرفت
چون سخن تا رفته‌اند از لب پریشان رفته‌اند
حرص راگفتم به پری قطع کن تارامید
گفت دندانها پی آوردن نان رفته‌اند
خامهٔ مژگان تر بیدل نکرد ایجاد خلق
رنگها از کلک نقاش اشک ریزان رفته‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمعها زین انجمن بی‌صرفه‌تازان رفته‌اند
هر طرف سر بر هوا سوی‌گریبان رفته‌اند
هوش مصنوعی: شمع‌ها از این جمع بی‌فایده به هر سو رفته‌اند و سر به سوی آسمان بلند کرده‌اند، مانند اینکه به گریبان خود می‌نگرند.
آشنایی با قماش بوی پیراهن‌کراست
کاروانها با نگاه پیر کنعان رفته اند
هوش مصنوعی: آشنایی با جنس و نوع لباس کاروان‌ها، با نگاه پیرمرد کنعانی، که گویی به سوی افق رفته‌اند.
حسن یکتایی تو از وحشی‌نگاهان دم مزن
از سواد غیرت لیلی غزالان رفته‌اند
هوش مصنوعی: خوشی و زیبایی منحصر به فرد تو را از نگاه‌های بی‌رحم نگو، زیرا غزال‌ها به خاطر غیرت و نجابت لیلی از این سرزمین رفته‌اند.
خاک صحرای محبت نر‌گسستان نقش پاست
مفت چشم ماکزین ده خو‌ش‌نگاهان رفته‌اند
هوش مصنوعی: در دشت عشق، مانند خاکی که نرگس‌ها در آن می‌رویند، زیبایی‌هایی وجود دارد. اما در این میان، چشمان زیبا و دلنشین ما در جایی دیگر در حال رفتن هستند.
پان رفتار نفس جز دست بر هم سوده نیست
رفته‌ها یکسر ازین وادی پشیمان رفته‌اند
هوش مصنوعی: تنها کاری که نفس انجام می‌دهد، دست به دست هم دادن است و کسانی که از این مسیر رفته‌اند، همه پشیمان برگشته‌اند.
صبح محشر کی دمد تا چشم عبرت واکنیم
خوابناکان در خم دیوار مژگان رفته‌اند
هوش مصنوعی: صبحدم قیامت چه زمانی خواهد بود که ما چشمان عبرت‌آموز خود را باز کنیم؛ در حالی که خواب‌آوران در کنار دیوارها، مژگانشان را از ما دور کرده‌اند.
ابله شاید به داد هرزه‌ جولانی رسد
تاگهر این موجها افتان و خیزان رفته ا‌ند
هوش مصنوعی: شاید آدم نادانی به کمک کسانی بیاید که به طور بی‌هدف و بدون برنامه در زندگی خود حرکت می‌کنند، به طوری که همچون امواج دریا بالا و پایین می‌روند و به این سو و آن سو می‌افتند.
کیست با پیکان دلدوز قضاگردد طرف
چون سخن تا رفته‌اند از لب پریشان رفته‌اند
هوش مصنوعی: کسی که با تیرهای دلخراش تقدیر روبرو می‌شود، چه کار می‌تواند بکند وقتی که از لب‌های او سخن خارج شده و از بین رفته‌اند.
بزم امکان یک سحر پروانهٔ فرصت نداشت
شمعها در داغ خوابیدند و یاران رفته‌اند
هوش مصنوعی: در جشنی که در آن فرصتی برای زیبایی وجود نداشت، پروانه دچار سحر شد. شمع‌ها به خاطر غم و اندوه خاموش شدند و دوستان هم رفته‌اند.
کس ازین حرمان‌سرا با ساز جمعیت نرفت
چون سخن تا رفته‌اند از لب پریشان رفته‌اند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از این خانه‌ی پر از اندوه با ساز و نوا نیامده است، چون سخن از لب‌های پریشان رفته و آن‌ها هم رفته‌اند.
حرص راگفتم به پری قطع کن تارامید
گفت دندانها پی آوردن نان رفته‌اند
هوش مصنوعی: می‌گوید به پری: حرص و طمع را کنار بگذار. پری پاسخ می‌دهد که دندان‌ها به دنبال نان رفته‌اند. به این معنا که انسان برای تأمین نیازهای اولیه‌اش، گاهی مجبور است به دنبال کسب و کار و درآمد برود و حرص را کنار بگذارد.
خامهٔ مژگان تر بیدل نکرد ایجاد خلق
رنگها از کلک نقاش اشک ریزان رفته‌اند
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر زیبایی و جذابیت خود، به مانند رنگ‌هایی که از دست نقاش می‌ریزند، به وجود آمده‌اند. این زیبایی به گونه‌ای است که گویی از قلمی که با اشک به نگارش درآمده، نشأت گرفته است.