غزل شمارهٔ ۱۳۱۷
جمعیکه پر به فکر هنر درشکستهاند
آیینهها به زبنت جوهر شکستهاند
جراتستای همت ارباب فقر باش
کز گرد آرزو صف محشر شکسته اند
با شوکت جنون هوس تخت جم کراست
دیوانگان در آبله افسر شکستهاند
بیماری مواد طمع را علاج نیست
صفرای حرص در جگر زر شکستهاند
در محفلی که سازش آفت سلامت است
آسایش از دلیکه مکرر شکستهاند
کم فرصتیکفیل شکست خمارنیست
تا شیشه سرنگون شده ساغر شکسته اند
تغییر وضع ما اثر ایجاد وحشتیست
دامان گل به رنگ برابر شکستهاند
از گردنم سرشته چه خیزد به غیر عجز
ماییم و پهلویی که به بستر شکستهاند
اندیشهٔ غبار دل ما که میکند
خربان هزار آینه دز بر شکستهاند
محملکشان برق نفس را سراغ نیست
گرد سحر به عالم دیگر شکستهاند
گردون غبار دیده ی همت نمیشود
عشاق دامن مژه برتر شکستهاند
پرواز کس به دامن نازت نمیرسد
گلهای این چمن چقدر پر شکستهاند
بیلدل همین نه ما و تو نومید مطلبیم
زین بحر قطرهها همهگوهر شکستهاند
غزل شمارهٔ ۱۳۱۶: دونان که در تلاش گهر دست شستهاندغزل شمارهٔ ۱۳۱۸: این حرصها که دامن صد فن شکستهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمعیکه پر به فکر هنر درشکستهاند
آیینهها به زبنت جوهر شکستهاند
هوش مصنوعی: گروهی که به هنر اهمیت میدهند، در آینهها عیب و نقصهایی دیدهاند که نشان میدهد جوهر و حقیقت خود را گم کردهاند.
جراتستای همت ارباب فقر باش
کز گرد آرزو صف محشر شکسته اند
هوش مصنوعی: شجاعت و ارادهی کسانی را که در فقر به سر میبرند، ستایش کن، زیرا آنها به خاطر آرزوهایشان، صف محشر را شکستهاند.
با شوکت جنون هوس تخت جم کراست
دیوانگان در آبله افسر شکستهاند
هوش مصنوعی: در جلال و شکوه جنون، آرزوی رسیدن به مقام و مکانی چون تخت جمشید را داریم، زیرا دیوانگان و وطنپرستان، در حالی که وضعیت و شرایط به ایشان فشار میآورد، به دنبال افتخار و هویت خود هستند.
بیماری مواد طمع را علاج نیست
صفرای حرص در جگر زر شکستهاند
هوش مصنوعی: طمع و حرص به نوعی بیماری هستند که هیچ درمانی برایشان وجود ندارد. حرص مانند صفرای تلخی در دل انسان است که باعث نابودی و آسیب میشود.
در محفلی که سازش آفت سلامت است
آسایش از دلیکه مکرر شکستهاند
هوش مصنوعی: در جمعی که موسیقی آن باعث آسیب به سلامتی است، آرامش از دلی که بارها شکسته شده، دور است.
کم فرصتیکفیل شکست خمارنیست
تا شیشه سرنگون شده ساغر شکسته اند
هوش مصنوعی: فرصت کوتاه است و نمیتواند به درد و غم ما خاتمه دهد، چرا که در گیرودار شکست و افت، دیگر هیچ چیزی سالم نمیماند.
تغییر وضع ما اثر ایجاد وحشتیست
دامان گل به رنگ برابر شکستهاند
هوش مصنوعی: تغییر وضعیت ما باعث بروز ترس و نگران میشود، مثل اینکه گلها به خاطر شرایط سخت، رنگشان را از دست دادهاند.
از گردنم سرشته چه خیزد به غیر عجز
ماییم و پهلویی که به بستر شکستهاند
هوش مصنوعی: از گردن من چیزی جز ناتوانی برنمیخیزد و شکاف دوستیام نیز به خاطر درد و زخم است.
اندیشهٔ غبار دل ما که میکند
خربان هزار آینه دز بر شکستهاند
هوش مصنوعی: اندیشههای ما همچون غباری است که بر دل نشسته و در هزاران آینه، شکسته و تکهتکه شده است.
محملکشان برق نفس را سراغ نیست
گرد سحر به عالم دیگر شکستهاند
هوش مصنوعی: شبانگاهان، کسانی که بارها را حمل میکنند، به خاطر نفسهایی که مانند برق میزند، دچار سردرگمی هستند و در عالم دیگر، سکوت و خلوتی را تجربه کردهاند.
گردون غبار دیده ی همت نمیشود
عشاق دامن مژه برتر شکستهاند
هوش مصنوعی: در آسمان، غبار چشمهای تلاش و آرزو به وجود نمیآید و عاشقان با چشمان خود، همچون دامن مژهها، از سختیها و مشکلات گذشتهاند.
پرواز کس به دامن نازت نمیرسد
گلهای این چمن چقدر پر شکستهاند
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به زیباییهای تو دست یابد؛ گلهای این باغ چقدر آسیبپذیر و شکستنی هستند.
بیلدل همین نه ما و تو نومید مطلبیم
زین بحر قطرهها همهگوهر شکستهاند
هوش مصنوعی: ما و تو در اینجا ناامیدیم و از این دریا تنها قطرههایی داریم که همه آنها در حقیقت قطعاتی از گوهرهای شکسته هستند.
حاشیه ها
1395/03/16 08:06
در محفلی که «آفت سازش» سلامت است
(یعنی سالم بودن آفت سازش است و شکستگی سازش نشانه ی سلامت آن)
نکته ی دوم هم در بیت هشتم فاصله گذاری بین کلمات شعر را نامفهوم کرده. یعنی بجای مصراع ذیل:
از «گردنم سرشته» چه خیزد به غیر عجز
باید اینگونه مصراع تصحیح شود:
از گردِ «نم سرشته» چه خیزد به غیر عجز
یعنی از گردی که با نم سرشته شده است (نم کشیده و حالت گل پیدا کرده) انتظار برخاستن نداشته باش. این گرد وقتی خشک هست میتواند پرواز کند وقتی نم کشید دیگر عاجز و ناتوان از برخاستن است