گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱۶

دونان که در تلاش گهر دست شسته‌اند
چون سگ به‌ استخوان چقدر دست شسته‌اند
بر خوان وهم منتظران بساط حرص
نی خشک دیده‌اند و نه تر، دست شسته‌اند
جمعی به ذلتی‌که برند ازکباب دل
از خود چو شمع شام و سحر دست شسته‌اند
زین مایده حضور حلاوت نصیب‌ کیست
سیلی‌خوران به موج خطر دست شسته‌اند
هستی نفس‌گداختهٔ نام جرات است
بی‌زهره‌ها همه ز جگر دست شسته‌اند
در چشمهٔ خیال هم آبی نمانده است
از بسکه رفتگان ز اثر دست شسته‌اند
سیر چنارکن‌که مقیمان این بهار
از حاصل ثمر چقدر دست شسته‌اند
دربا تلاطم آیسنه‌، صحرا غبارخیز
از عافیت چه خشک و چه تر دست شسته‌اند
رفع کدورت دو جهان سودن کفی‌ست
آزادان به آب‌گهر دست شسته‌اند
هر سبزه ترزبان خروش اناالحناست
خوبان درین حدیقه مگر دست شسته‌اند
تا لب‌گشوده‌اند به حرف تبسمت
شیرین‌لبان ز شیر و شکر دست شسته‌اند
بیدل کراست آگهی از خود که چون حباب
در تشت واژگونه ز سر دست شسته‌اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دونان که در تلاش گهر دست شسته‌اند
چون سگ به‌ استخوان چقدر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی گنج و ثروت هستند، مانند سگی که به دنبال استخوان می‌گردد، هر چقدر هم تلاش کنند و از خود مایه بگذارند، به نتیجه نمی‌رسند.
بر خوان وهم منتظران بساط حرص
نی خشک دیده‌اند و نه تر، دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: در میهمانی و جمع افرادی که منتظرند، کسانی را می‌بینی که به دنبال آرزوهای خود هستند، ولی نه به شدت خواهان آن‌ها و نه امیدی به برآورده شدنشان دارند. آن‌ها دیگر از تلاش و حرص دست کشیده‌اند.
جمعی به ذلتی‌که برند ازکباب دل
از خود چو شمع شام و سحر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر کبابی که می‌خورند اوج خفت و ذلت را قبول کرده‌اند و مانند شمع در روز و شب از خود دست کشیده‌اند.
زین مایده حضور حلاوت نصیب‌ کیست
سیلی‌خوران به موج خطر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به خوشی‌ها و لذت‌های زندگی اشاره می‌کند و می‌گوید که تنها کسانی می‌توانند از این لذت‌ها بهره‌مند شوند که ریسک و خطر را بپذیرند. افرادی که از مواجهه با چالش‌ها و دشواری‌ها فرار می‌کنند، هیچ سهمی از این لذت‌ها دریافت نخواهند کرد.
هستی نفس‌گداختهٔ نام جرات است
بی‌زهره‌ها همه ز جگر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: هستی به معنای وجود، به شکل نفس‌گرفته‌ای پر از شجاعت و جرات است. افرادی که جرات ندارند، از دل و وجود خود دست کشیده‌اند و از چالش‌ها و خطرات دوری می‌گزینند.
در چشمهٔ خیال هم آبی نمانده است
از بسکه رفتگان ز اثر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: در ذهن و خیال ما، دیگر هیچ چیز از زیبایی‌ها و یادها باقی نمانده است، زیرا کسانی که رفته‌اند، به‌گونه‌ای از آثار و یادگارها جدا شده‌اند و آن‌ها را فراموش کرده‌اند.
سیر چنارکن‌که مقیمان این بهار
از حاصل ثمر چقدر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: برو و به چنار بگو که ساکنان این بهار چقدر از میوه و ثمره‌اش دور شده‌اند و چیزی از آن به دست نیاورده‌اند.
دربا تلاطم آیسنه‌، صحرا غبارخیز
از عافیت چه خشک و چه تر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: در موج‌های پر تلاطم دریا و کویر پر گرد و غبار، دیگر چیزی از آرامش باقی نمانده و همه چیز، چه خشک و چه تر، از خیر و نیکویی دست کشیده است.
رفع کدورت دو جهان سودن کفی‌ست
آزادان به آب‌گهر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: برای برطرف کردن کدورت و تیرگی‌های جهان، باید به روش آزادی‌خواهان عمل کرد و از زشتی‌ها دوری جست. افرادی که به این راه می‌روند، خود را از آلایش‌ها پاک کرده و به زندگی‌ای پاک و خالصانه دست می‌یابند.
هر سبزه ترزبان خروش اناالحناست
خوبان درین حدیقه مگر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: هر گیاهی در این باغ به نوعی صدای خود را دارد و زیبایانی که در این مکان هستند، شاید خود را از دنیا دور کرده‌اند.
تا لب‌گشوده‌اند به حرف تبسمت
شیرین‌لبان ز شیر و شکر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: وقتی که لب‌ها به سخن گشوده شده‌اند، افرادی که لبخند شیرین تو را می‌شنوند، از شیر و شکر دوری کرده‌اند.
بیدل کراست آگهی از خود که چون حباب
در تشت واژگونه ز سر دست شسته‌اند
هوش مصنوعی: بیدل کیست که از حال خود آگاه است، وقتی مانند حبابی در تشت، به صورت واژگون، از سر دستانش رها شده است؟