غزل شمارهٔ ۱۳۱۵
عمریست رخت حسرتم از سینه بستهاند
راه نفس به خلوت آیینه بستهاند
وارستگی ز اطلس و دیبا چه ممکن است
این شعله را به خرقهٔ پشمینه بستهاند
وحدتسرای دل نشود جلوهگاه غیر
عکس است تهمتی که بر آیینه بستهاند
از نقد دل تهیست بساط جهان که خلق
بر رشتهٔ نفس گره کینه بستهاند
گو پاسبان به خواب طرب زن که خسروان
دلها چو قفل بر در گنجینه بستهاند
مضمونی از خیال تأمل رمیدهایم
تقویم حال ما همه پارینه بستهاند
غافل نیام ز صورت واماندگان خاک
در پای من ز آبله آیینه بستهاند
چون شمع کشته عجزپرستان خدمتت
دستیست نقش داغ که بر سینه بستهاند
بیگانه است شعله ز پیوند عافیت
از سوختن به خرقهٔ ما پینه بستهاند
بیدل به سعد و نحس جهان نیست کار ما
طفلان دلی به شنبه و آدینه بستهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمریست رخت حسرتم از سینه بستهاند
راه نفس به خلوت آیینه بستهاند
هوش مصنوعی: مدتهاست که غم و حسرت در درونم گنجانده شده و نمیتوانم به راحتی نفس بکشم، انگار در یک فضای خالی و محصور قرار دارم.
وارستگی ز اطلس و دیبا چه ممکن است
این شعله را به خرقهٔ پشمینه بستهاند
هوش مصنوعی: آزادی و رهایی از سطح و ظواهر لاکچری مانند اطلس و دیبا امکانپذیر نیست؛ چرا که این آتش درون را در لباسهای ساده و پشمینه پوشاندهاند.
وحدتسرای دل نشود جلوهگاه غیر
عکس است تهمتی که بر آیینه بستهاند
هوش مصنوعی: دل به تنهایی جایگاه واحدی است و هیچ جلوهای از غیر در آن نمیتواند وجود داشته باشد. هر چیزی که در آن دیده میشود، تنها تهمتی است که به آن نسبت داده شده و در واقع تصویری نادرست است که بر روی آئینه ساخته شده است.
از نقد دل تهیست بساط جهان که خلق
بر رشتهٔ نفس گره کینه بستهاند
هوش مصنوعی: این دنیا از نظر ارزشهای واقعی خالی است، زیرا مردم احساسات منفی و کینههای خود را به جای دوستی و محبت، در روابطشان با یکدیگر گره زدهاند.
گو پاسبان به خواب طرب زن که خسروان
دلها چو قفل بر در گنجینه بستهاند
هوش مصنوعی: بگذار نگهبان خواب آرامی را تجربه کند، زیرا شاهان عشق و دلها همچون قفلهایی هستند که درب گنجینههایشان را بستهاند.
مضمونی از خیال تأمل رمیدهایم
تقویم حال ما همه پارینه بستهاند
هوش مصنوعی: ما در دنیای خیالات و اندیشهها به دنبال معنای مورد نظر هستیم، اما به نظر میرسد که همه چیز به گذشته برمیگردد و ما در زمان حال گرفتار شدهایم.
غافل نیام ز صورت واماندگان خاک
در پای من ز آبله آیینه بستهاند
هوش مصنوعی: من از افرادی که در گرد و غبار زندگی دچار شکست و ناکامی شدهاند غافل نیستم، چون آنها همچون آیینههای شکسته در پای من قرار دارند و یادآور سختیها و چالشها هستند.
چون شمع کشته عجزپرستان خدمتت
دستیست نقش داغ که بر سینه بستهاند
هوش مصنوعی: چون شمعی که در خاموشی خود میسوزد، کسانی که توانایی ندارند، در خدمت تو سختی و زحماتی را تحمل میکنند و به یاد تو نشانهای را بر سینه خود دارند.
بیگانه است شعله ز پیوند عافیت
از سوختن به خرقهٔ ما پینه بستهاند
هوش مصنوعی: آتش با آرامش و امنیت ما بیگانه است و از سوختن لباس ما زخم و نشانهای به جا گذاشتهاند.
بیدل به سعد و نحس جهان نیست کار ما
طفلان دلی به شنبه و آدینه بستهاند
هوش مصنوعی: سعد و نحس (خوشیمنی و بدیمنی) در این دنیا برای ما معنادار نیست؛ ما مانند کودکانی بیخبر هستیم که به روزهای خاصی مثل شنبه و آدینه وابسته شدهایم.