گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۰۸

زان نشئه‌ که قلقل به لب شیشه دواند
صد رنگ صریر قلمم ریشه دواند
چون شمع اگر سوخت سر و برگ نگاهم
خاکستر من شعله در اندیشه دواند
از عشق و هوس چاره ندارم چه توان‌ کرد
سعی نفس است این‌که به هرپیشه دواند
خار و خس اوهام ‌گرفته‌ست جهان را
کو برق ‌که یک ریشه درین بیشه دواند
در ساز وفا ناخن تدبیر دگر نیست
فرهاد همان بر سر خود تیشه دواند
آنجا که خیالت چمن‌آرای حضور است
مژگان به صد انداز نگه ریشه دواند
در بزم تو شمعی به‌ گداز آمده وقت است
رنگی به رخم غیرت هم پیشه دواند
محو است به خاموشی مستان نگاهت
شوری ‌که نفس در نفس شیشه دواند
بیدل‌ گهر نظم‌ کسی راست‌ که امروز
در بحر غزل زورق اندیشه دواند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان نشئه‌ که قلقل به لب شیشه دواند
صد رنگ صریر قلمم ریشه دواند
هوش مصنوعی: از آن حالتی که صدای قلقل شیشه به لب‌ها می‌رسد، قلم من با رنگ‌های مختلف به عمق وجودم نفوذ می‌کند.
چون شمع اگر سوخت سر و برگ نگاهم
خاکستر من شعله در اندیشه دواند
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع بسوزم، سر و برگ نگاه من به خاکستر تبدیل می‌شود، اما شعله وجودم در اندیشه‌ام همچنان در حال سوختن و فعالیت است.
از عشق و هوس چاره ندارم چه توان‌ کرد
سعی نفس است این‌که به هرپیشه دواند
هوش مصنوعی: از عشق و تمایلات نمی‌توانم فرار کنم، چه کار می‌شود کرد؟ این تلاش نفس است که مرا به هر راهی می‌کشد.
خار و خس اوهام ‌گرفته‌ست جهان را
کو برق ‌که یک ریشه درین بیشه دواند
هوش مصنوعی: دنیا پر از خیال‌ها و توهمات است، اما حقیقت باید مانند رعد و برق، با قدرت و روشنایی خود، هر چیزی را که در این جنگل پنهان است، از ریشه بیرون بکشد.
در ساز وفا ناخن تدبیر دگر نیست
فرهاد همان بر سر خود تیشه دواند
هوش مصنوعی: در آهنگ وفا، دیگر نشانی از تدبیر و تدبیرگر نیست و فرهاد همچنان با چکش بر سر خود می‌کوبد.
آنجا که خیالت چمن‌آرای حضور است
مژگان به صد انداز نگه ریشه دواند
هوش مصنوعی: در جایی که فکر تو به زیبایی و سرسبزی دل‌انگیز است، چشم‌هایت با تأکید و درخشش خاصی به نظر می‌رسند و مانند ریشه‌ای در زمین نفوذ می‌کنند.
در بزم تو شمعی به‌ گداز آمده وقت است
رنگی به رخم غیرت هم پیشه دواند
هوش مصنوعی: در مهمانی تو شمعی ذوب شده است، وقت آن رسیده که رنگی به چهره‌ام بیفزاید و غیرت در وجودم بیدار شود.
محو است به خاموشی مستان نگاهت
شوری ‌که نفس در نفس شیشه دواند
هوش مصنوعی: نگاه پرشور تو به قدری تاثیرگذار است که حتی در خاموشی‌اش، حس و حال مستانه‌ای به وجود می‌آورد و مانند شیشه‌ای به نفس در نفس‌ش می‌افتد.
بیدل‌ گهر نظم‌ کسی راست‌ که امروز
در بحر غزل زورق اندیشه دواند
هوش مصنوعی: کسی که امروز در دنیای غزل تلاش می‌کند و افکار خود را پیش می‌برد، همانند نگین با ارزشی در شعر است.