غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
چشم آیینه از تماشایش
نسخهٔ نوبهار را ماند
زندگانی وگیر و دار نفس
عرصهٔ کارزار را ماند
گل شبنمفروش این گلشن
سینهٔ داغدار را ماند
چند باشی ز حاصل دنیا
محو فخریکه عار را ماند
شهرت اعتبار تشهیرست
معتبر خر سوار را ماند
دود آهم ز جوش داغ جگر
نگهت لالهزار را ماند
میکشندت ز خلق خوش باشد
جاه هم پای دار را ماند
تا نظر باز کردهای هیچ است
عمر برق شرار را ماند
مژه واکردنی نمیارزد
همه عالم غبار را ماند
محو یاریم و آرزو باقیست
وصل ما انتظار را ماند
بیتو آغوش گریهآلودم
زخم خون درکنار را ماند
سایه را نیست آفت سیلاب
خاکساری حصار را ماند
نسخهٔ صد چمن زدیم بهم
نیست رنگیکه یار را ماند
مژهٔ خونفشان بیدل ما
رگ ابر بهار را ماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، زیبایی مانند گل موجدار باقی میماند و مانند صبحی که عشق تو را ندارد، شبهای تار اندوه را به یاد میآورد.
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و خوشحالی درونم، حالتی از نشئگی پیدا کردهام که به حالت سرخوشی مرتبط است و نشانهای از خماری را با خود ندارد.
چشم آیینه از تماشایش
نسخهٔ نوبهار را ماند
هوش مصنوعی: چشم مانند یک آیینه است که با تماشای او، یاد بهار نو را به یاد میآورد و به آن فکر میکند.
زندگانی وگیر و دار نفس
عرصهٔ کارزار را ماند
هوش مصنوعی: زندگی و چالشهای آن به مانند میدان جنگی است که همیشه در حال فعالیت و تلاش هستیم.
گل شبنمفروش این گلشن
سینهٔ داغدار را ماند
هوش مصنوعی: گل شبنمفروش در این باغ پر از درد، همچون یادگار زیبایی است که در دل زخمهای عمیق جا گرفته.
چند باشی ز حاصل دنیا
محو فخریکه عار را ماند
هوش مصنوعی: چندtime به خاطر دستاوردهای دنیوی مغرور هستی؟ چرا که این غرور مثل عار و ننگ باقی میماند.
شهرت اعتبار تشهیرست
معتبر خر سوار را ماند
هوش مصنوعی: شهرت به اعتبار و شهرتی که به آن داده میشود وابسته است، مثل اعتبار سوار خر که تنها به خاطر سوار شدن بر آن به دست میآید.
دود آهم ز جوش داغ جگر
نگهت لالهزار را ماند
هوش مصنوعی: دود آهم به دلیل شوق و درد درونم، مانند آتش سوزان در جگرم، دائما بالا میرود و یادآور زیباییهای لالهزار است که در ذهنم نقش بسته است.
میکشندت ز خلق خوش باشد
جاه هم پای دار را ماند
هوش مصنوعی: تو را از میان مردم میبرند و این خوب است، چون مقام و جایگاه تو مانند دار است که در آن میمانی.
تا نظر باز کردهای هیچ است
عمر برق شرار را ماند
هوش مصنوعی: تا وقتی که به دنیا نظر کردهای، عمرت مانند برقی زودگذر و بیاهمیت است.
مژه واکردنی نمیارزد
همه عالم غبار را ماند
هوش مصنوعی: به خاطر یک پلک زدن هم نمیارزد که تمام دنیا را با غبار خود پوشانید.
محو یاریم و آرزو باقیست
وصل ما انتظار را ماند
هوش مصنوعی: ما در عشق یار غرق شدهایم و همچنان آرزوی وصال و دیدار او در دلمان باقی مانده است. انتظار برای رسیدن به او همچنان ادامه دارد.
بیتو آغوش گریهآلودم
زخم خون درکنار را ماند
هوش مصنوعی: بدون تو، آغوشم پر از گریه و اندوه است و زخمهایم به جای خونی که باید باشد، در کنارم باقی ماندهاند.
سایه را نیست آفت سیلاب
خاکساری حصار را ماند
هوش مصنوعی: سایه تحت تاثیر سیلاب قرار نمیگیرد و مانند حصار باقی میماند.
نسخهٔ صد چمن زدیم بهم
نیست رنگیکه یار را ماند
هوش مصنوعی: ما صد گلزار را با همدیگر به تصویر کشیدیم، ولی رنگی که در آن یار ما دارد، هیچ کدام از گلها ندارد.
مژهٔ خونفشان بیدل ما
رگ ابر بهار را ماند
هوش مصنوعی: مژههای اشکآلود دل ما مانند رگهای باران بهاری هستند.
حاشیه ها
1396/05/18 00:08
حمید زارعیِ مرودشت
.
در بیتِ هشت، مصرعِ دوم، کلمهی (نگهت) اشتباه درج شده است. صحیحداین است که: (نکهتِ لالهزار را مانَد)