غزل شمارهٔ ۱۲۸۷
پر مفلسم به من چه نوا میتوان رساند
جایی نرفتهام که دعا میتوان رساند
دورم ز وصل یار به خود هم نمیرسم
یاران مرا دگر به کجا میتوان رساند
پوشیده نیست آنهمه گرد سراغ من
چشمی چو آبله ته پا میتوان رساند
یار از نظر چو مصرع برجسته میرود
فرصت بدیههجوست مرا میتوان رساند
ای ساکنان میکده ننگ ترحم است
ما را اگر به خانهٔ ما میتوان رساند
نقش خیال عالم آب است خوب و زشت
کز یک عرق دماغ حیا میتوان رساند
شام و سحر کمینگه حُسن اجابت است
آیینهای به دست دعا میتوان رساند
در عالمیکه ضبط نفس راهبر شود
بیمرگ بنده را به خدا میتوان رساند
بیمغزی هوس الم جاه میکشد
مکتوب استخوان به هما میتوان رساند
پیکرده است گم به چمن خون بیدلان
آبی به باغبان حنا میتوان رساند
گل در بغل به یاد جمال تو خفتهایم
از خاک ما چمن به جلا میتوان رساند
ما بوالفضول کعبه و بتخانه نیستیم
این یک دماغ در همه جا میتوان رساند
عهدی نبستهایم به فرصت درین چمن
از ما سلامگل به وفا میتوان رساند
بیدل دماغ ناز فلک پر بلند نیست
گرد خود اندکی به هوا میتوان رساند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پر مفلسم به من چه نوا میتوان رساند
جایی نرفتهام که دعا میتوان رساند
هوش مصنوعی: من که در وضعیت سخت و نامساعدی قرار دارم، چگونه میتوانم نغمهای به گوش کسی برسانم؟ تا کنون به جایی نرفتهام که تنها دعا بتواند مرا نجات دهد.
دورم ز وصل یار به خود هم نمیرسم
یاران مرا دگر به کجا میتوان رساند
هوش مصنوعی: از محبت معشوق دور هستم و حتی به خودم هم نمیتوانم برسم. دوستانم نمیدانند که مرا به کجا میتوانند برسانند.
پوشیده نیست آنهمه گرد سراغ من
چشمی چو آبله ته پا میتوان رساند
هوش مصنوعی: آن همه مشکلات و دردسرها که در زندگیام وجود دارد، به آسانی قابل شناسایی است و نمیتوان آنها را پنهان کرد. تنها با یک نگاه و توجه میتوان به عمق این مسائل پی برد.
یار از نظر چو مصرع برجسته میرود
فرصت بدیههجوست مرا میتوان رساند
هوش مصنوعی: دوست به گونهای از جلو چشمم میرود که مانند یک شعر زیبا و خاص جلوه میکند، و این لحظه برای من که دوست دارم فرصتهای جدیدی بسازم، مناسب است تا بتوانم به او برسم.
ای ساکنان میکده ننگ ترحم است
ما را اگر به خانهٔ ما میتوان رساند
هوش مصنوعی: ای کسانی که در میکده ساکن هستید، برای ما مایهی ننگ است که اگر توانایی دارید، ما را به خانهمان برسانید.
نقش خیال عالم آب است خوب و زشت
کز یک عرق دماغ حیا میتوان رساند
هوش مصنوعی: تصویرهای ذهنی از جهان مانند آب هستند که زیبایی و زشتی را در خود دارند و میتوان از یک قطره عرق فکر و خجالت به آنها دست یافت.
شام و سحر کمینگه حُسن اجابت است
آیینهای به دست دعا میتوان رساند
هوش مصنوعی: در شب و صبح، وقت مناسبی برای طلبآوری دلخواهی است و میتوان با دعا، مانند آینهای، آنچه را میخواهیم به دست آورد.
در عالمیکه ضبط نفس راهبر شود
بیمرگ بنده را به خدا میتوان رساند
هوش مصنوعی: در دنیایی که کنترل نفس و هدایت خود اهمیت دارد، میتوان بندگی را به خداوند بدون ترس از مرگ آموخت.
بیمغزی هوس الم جاه میکشد
مکتوب استخوان به هما میتوان رساند
هوش مصنوعی: خواستههای بیاساس و سطحی انسان را به سمت خود میکشد و در نتیجه گاهی انسان برای رسیدن به آرزوهایش به کارهای بیهوده و دشوار روی میآورد.
پیکرده است گم به چمن خون بیدلان
آبی به باغبان حنا میتوان رساند
هوش مصنوعی: در باغی که پر از گل و گیاه است، آثار دلشکستگان به چشم میخورد. اگرچه میتوان به باغبان درباره این احساسات دلگیر، با رنگ حنا اشاره کرد، اما در واقع، عمق این درد و غم سختتر از آن است که با کلمات ساده بیان شود.
گل در بغل به یاد جمال تو خفتهایم
از خاک ما چمن به جلا میتوان رساند
هوش مصنوعی: به یاد زیبایی تو، ما برای تو در آغوش گل خوابیدهایم و از خاک ما میتوان چمن زیبا به وجود آورد.
ما بوالفضول کعبه و بتخانه نیستیم
این یک دماغ در همه جا میتوان رساند
هوش مصنوعی: ما اهل فضولی و دخالت در امور دیگران نیستیم؛ هر جایی که باشید، میتوانیم با یک جمله بیان کنیم.
عهدی نبستهایم به فرصت درین چمن
از ما سلامگل به وفا میتوان رساند
هوش مصنوعی: ما هیچ عهدی با فرصت در این باغ نکردهایم، اما میتوانیم با محبت و صداقت به گلها سلامی برسانیم.
بیدل دماغ ناز فلک پر بلند نیست
گرد خود اندکی به هوا میتوان رساند
هوش مصنوعی: شاعر به این نکته اشاره دارد که وقتی انسان به خود میپردازد و در خود غرق میشود، نمیتواند به آرزوها و بلندیهای آسمان دست یابد. در واقع، او میگوید که اگرچه به نظر میرسد که نمیتوان به ارتفاعات دست یافت، کمی تمرکز و تلاش میتواند انسان را به اهدافش نزدیک کند.