گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۸۳

شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد
سرش از ‌ید بال‌افشانتر از بسمل برون آمد
چه‌سازد عقل مسکین‌کر نپوشدکسوت مجنون
که لیلی هرکجا بی‌پرده شد محمل برون آمد
ندارد صرفهٔ عزت مقام خود نفهمیدن
سخن‌صد پیش پا خورد اززبان‌کز دل برون آمد
به داغ فوت فرصت سوختن هم عالمی دارد
چراغان‌کرد آن پروانه‌کز محفل برون آمد
سراغ عافیت‌گم بود در وحشتگه امکان
طلب از آبله فالی زد و منزل برون آمد
رهایی نیست از هستی بغیر از خاک‌کردیدن
از این درپای عبرت هرکه شد ساحل برون آمد
به ‌کوشش ربط نتوان داد اجزای هوایی را
دل از خود جمع‌ کردن عقده مشکل برون آمد
ندارد حسن یکتایی ز جیب غیر جوشیدن
حق از حق جلوه_گر شد باطل ازباطل برون آمد
دماغ خاکساری هم عروج نشئه‌ای دارد
من امیدی دماندم تا نهال از گل برون آمد
که دارد طاقت هم‌چشمی ظرف حباب من
محیط ازخود تهی ‌گردید تا بیدل برون آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد
سرش از ‌ید بال‌افشانتر از بسمل برون آمد
هوش مصنوعی: در شب، آهی از دل من برخاست که به خاطر قاتل درونم حسرت می‌خورم. این احساس به قدری شدید است که سرم از گردن بیرون می‌آید، حتی بیشتر از آن که جان یک بیگناه به خطر بیفتد.
چه‌سازد عقل مسکین‌کر نپوشدکسوت مجنون
که لیلی هرکجا بی‌پرده شد محمل برون آمد
هوش مصنوعی: عقل بیچاره چه می‌تواند بکند، وقتی که هیچ کس نمی‌تواند لباس دیوانگی را بر تن کند. زیرا هر بار که لیلی بدون حجاب نمایان شد، عشق و جنون بیرون می‌آید.
ندارد صرفهٔ عزت مقام خود نفهمیدن
سخن‌صد پیش پا خورد اززبان‌کز دل برون آمد
هوش مصنوعی: اهمیت و ارزش مقام و عزت انسان به این نیست که سخنانش نادیده گرفته شود، بلکه باید بدانیم که گاهی اوقات بی‌خیالی از حرف‌های ارزشمند کسی که از عمق دلش سخن می‌گوید، نوعی بی‌احترامی است.
به داغ فوت فرصت سوختن هم عالمی دارد
چراغان‌کرد آن پروانه‌کز محفل برون آمد
هوش مصنوعی: از فقدان یک فرصت مهم، درد و غم زیادی وجود دارد، اما اشکالی ندارد که همانند پروانه‌ای که از جمع جدا می‌شود و چراغ می‌افروزد، به یاد آن لحظه‌ها و شادی‌ها پرداخته شود.
سراغ عافیت‌گم بود در وحشتگه امکان
طلب از آبله فالی زد و منزل برون آمد
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش و راحتی، به مکانی پرخطر و ناشناخته رفت و با امید به بهبودی از مشکلات، از آن جا خارج شد.
رهایی نیست از هستی بغیر از خاک‌کردیدن
از این درپای عبرت هرکه شد ساحل برون آمد
هوش مصنوعی: هیچ راه فراری از واقعیات زندگی وجود ندارد، جز اینکه از این دنیا به خاطر عبرت و تجربه‌ای که کسب کرده‌ایم، به آرامش برسیم. هر کسی که به ساحل امن و آرامش دست یابد، از این مشکلات و سختی‌ها عبور کرده است.
به ‌کوشش ربط نتوان داد اجزای هوایی را
دل از خود جمع‌ کردن عقده مشکل برون آمد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نمی‌توان به آسانی اجزای مختلف را به هم پیوند داد و باید تلاش کرد تا تمام چیزها را به یکدیگر مرتبط کرد. به عبارت دیگر، دلایل و دشواری‌های درونی باید از خود جمع شوند تا بتوان بر مشکلات فائق آمد.
ندارد حسن یکتایی ز جیب غیر جوشیدن
حق از حق جلوه_گر شد باطل ازباطل برون آمد
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت یکتایی هیچ نیازی به تأثیر از دیگران ندارد، زیرا حق به طور طبیعی از حق تجلی می‌یابد و باطل از باطل جدا می‌شود.
دماغ خاکساری هم عروج نشئه‌ای دارد
من امیدی دماندم تا نهال از گل برون آمد
هوش مصنوعی: فردی که بر خاکساری خود وقوف دارد، نیز احساس خاصی از ارتفاع و عروج را تجربه می‌کند. من امیدوارم که روزی نهالی از گل بیرون بیاید و نشانه‌ای از بالندگی ایجاد شود.
که دارد طاقت هم‌چشمی ظرف حباب من
محیط ازخود تهی ‌گردید تا بیدل برون آمد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ظرف حبابی که به من طعنه می‌زند، دیگر قادر به تحمل هم‌چشمی با من نیست و به همین دلیل، خود را از درون خالی کرده تا من بتوانم آزادانه به دنیای خارج بروم.