غزل شمارهٔ ۱۲۸۱
تمام شوقیم لیک غافل که دل به راهِ که میخرامد
جگر به داغِ که مینشیند نفس به آهِ که میخرامد
ز اوج افلاک اگر نداری حضور اقبال بینیازی
نفس به جیبت غبار دارد ببین سپاهِ که میخرامد
اگر نه رنگ از گل تو دارد بهار موهومِ هستی ما
به پردهٔ چاک این کتانها فروغ ماهِ که میخرامد
غبار هر ذرّه میفروشد به حیرت آیینهٔ تپیدن
رم غزالان این بیابان پی نگاهِ که میخرامد
ز رنگ گل تا بهار سنبل شکست دارد دماغ نازی
در این گلستان ندانم امروز، که کجکلاهِ که میخرامد
اگر امید فنا نباشد نوید آفتزدای هستی
به این سر و برگ خلق آواره در پناهِ که میخرامد
نگه به هر جا رسد چو شبنم ز شرم میباید آب گشتن
اگر بداند که بیمحابا به جلوهگاهِ که میخرامد
به هرزه در پردهٔ من و ما غرور اوهام پیش بردی
نگشتی آگه که در دماغت هوای جاهِ که میخرامد
مگر ز چشمش غلط نگاهی فتاد بر حال زار بیدل
وگرنه آن برق بینیازی پی گیاهِ که میخرامد
غزل شمارهٔ ۱۲۸۰: عالم همه زین میکده بیهوش برآمدغزل شمارهٔ ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومیدیام آخر به چنگ آمد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تمام شوقیم لیک غافل که دل به راهِ که میخرامد
جگر به داغِ که مینشیند نفس به آهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: ما همگی بسیار مشتاق و پرشوریم، اما غافل از این که دلمان به کدام مسیر میرود، جگرمان تحت تاثیر کدام درد و رنج قرار دارد، و نفسمان با چه آه و نالهای حرکت میکند.
ز اوج افلاک اگر نداری حضور اقبال بینیازی
نفس به جیبت غبار دارد ببین سپاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: اگر در اوج آسمانها هم موقعیت و خوششانسی نداشته باشی، حتی نداشتن نیاز به چیزهای دنیوی نیز نمیتواند تو را از غم و غصه برهاند. به دور و برت نگاه کن و ببین چه کسانی به آرامی و با قدرت در حال حرکت هستند.
اگر نه رنگ از گل تو دارد بهار موهومِ هستی ما
به پردهٔ چاک این کتانها فروغ ماهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: اگر گل تو رنگ نداشته باشد، بهار و وجود ما هم خیال و توهمی بیش نیست. در اینجا، نوری که از ماه که به آرامی حرکت میکند به پارچههای چاکدار تابیده میشود، نشاندهنده زیبایی و جذابیت این دنیای فانی است.
غبار هر ذرّه میفروشد به حیرت آیینهٔ تپیدن
رم غزالان این بیابان پی نگاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: هر ذره از غبار به شگفتآوری آینهای میفروشد که نشاندهندهٔ تپش قلب غزالهای این بیابان است، در پی این که ببینند چه کسی در حال راه رفتن است.
ز رنگ گل تا بهار سنبل شکست دارد دماغ نازی
در این گلستان ندانم امروز، که کجکلاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: در این گلستان، عطر گلها و زیبایی سنبلها حسّ خاصی به فضا داده است. اما امروز نمیدانم که کدام یک از زیبایانی که با کلاه کج در حال راه رفتن هستند، توجه مرا به خود جلب کرده است.
اگر امید فنا نباشد نوید آفتزدای هستی
به این سر و برگ خلق آواره در پناهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: اگر امید به زوال وجود نداشته باشد، پس برای زندگی و وجود انسانها که در سختی و ناآرامی هستند، نوید و بشارتی وجود دارد. این بشارت میتواند در پناهگاه و آرامش یافت شود.
نگه به هر جا رسد چو شبنم ز شرم میباید آب گشتن
اگر بداند که بیمحابا به جلوهگاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنی، مانند شبنم که از شرم میخورد آب، باید خجالت بکشی. اگر بدانی که بدون هیچ حسی و بیپروا به جایی میروی که برای خودنمایی است.
به هرزه در پردهٔ من و ما غرور اوهام پیش بردی
نگشتی آگه که در دماغت هوای جاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره میکند که در درونیترین لایههای وجود ما، این احساس غرور و توهمات در حال حرکت و رشد هستند. او به کسی میگوید که متوجه نیست در ذهنش چه آرزوها و اهدافی در حال پرورش یافتن است و از این موضوع بیخبر است.
مگر ز چشمش غلط نگاهی فتاد بر حال زار بیدل
وگرنه آن برق بینیازی پی گیاهِ که میخرامد
هوش مصنوعی: آیا به جز از چشم او، نگاهی بر وضعیت ناگوار بیدل افتاد؟ وگرنه آن روشنایی مستقلی که بر روی گیاه میرقصد، چه نیازی به او دارد؟
حاشیه ها
1401/09/13 13:12
اریب آغا ناشناس
در شعرِ پنجم، مصرعِ دومی یک کهِ اضافی دارد که وزنِ شعر را خراب میکند. درست این طور هست:
در این گلستان ندانم امروز کجکلاهِ که میخرامد
1401/09/13 14:12
همیرضا
اگر مبنا فقط وزن باشد، وزن «دوری» است و تنفس بین رکنهای وزن اجازهٔ ظاهر شدن هجای کشیدهٔ منتهی به ساکن را در این جایگاه میدهد (در این گلستان --- ندانم امروز --- که کج کلاهِ -- که میخرامد). ترجیح جنابعالی که نمیخواهید «ز» را در انتهای رکن دوم بخوانید و متعلق به آنش بدانید و آن را برای حرکت دادن به ابتدای رکن بعد نگه میدارید باعث القای اشکال وزنی شده ( ... ندانم امرو --- ز کج کلاهِ ...). باید به نسخههای مرجع نگاه کرد و دید آیا بیدل از این عادتها (جایگزینی هجای کشیدهٔ منتهی به ساکن در این وزن در جایگاه دور وزن) داشته یا خیر.