گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۸۰

عالم همه زین میکده بیهوش برآمد
چون باده ز خم بیخبر از جوش برآمد
چندانکه گشودیم سر دیگ تسلی
سرپوش دگر از ته سرپوش برآمد
حرفی به زبان آمده صد جلدکتاب‌ست
عنقا به خیال که فراموش برآمد
ای بیخبران چارهٔ فرمان ازل نیست
آهی‌که دل امروز کشد دوش برآمد
بی‌مطلبی آینه‌، جمعیت دلهاست
موج‌گهر از عالم آغوش برآمد
کیفیت مو داشت‌ گل شیب و شبابت
پیش ازکفن این جلوه سیه‌پوش برآمد
این دیر خرابات خیالی‌ست که اینجا
تا شعلهٔ جواله قدح‌نوش برآمد
دون‌طبع همان منفعل عرض بزرگی‌ست
دستار نمود آبله پاپوش برآمد
بر منظر معنی‌که ز اوهام بلندست
نتوان به خیالات هوس ‌گوش برآمد
صد مرحله طی‌کرد خرد در طلب اما
آخرپی ما آن طرف هوش برآمد
از نغمهٔ تحقیق صدایی نشنیدیم
فریاد که ساز همه خاموش برآمد
دیدیم همین هستی ما زحمت ما بود
سر آخر کار آبلهٔ دوش برآمد
بیدل مثل کهنهٔ افسانهٔ هستی
زین گوش درون رفت و از آن گوش برآمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم همه زین میکده بیهوش برآمد
چون باده ز خم بیخبر از جوش برآمد
هوش مصنوعی: همه مردم از این میکده مست و بی‌خبر شده‌اند، مثل زمانی که شراب از ظرف بیرون می‌ریزد و هیچ‌کس از جوشش آن خبر ندارد.
چندانکه گشودیم سر دیگ تسلی
سرپوش دگر از ته سرپوش برآمد
هوش مصنوعی: هرچقدر که ما سعی کردیم مسائل و مشکلات را حل کنیم، باز هم مشکلات جدیدی به وجود آمدند که باید به آن‌ها رسیدگی کنیم.
حرفی به زبان آمده صد جلدکتاب‌ست
عنقا به خیال که فراموش برآمد
هوش مصنوعی: هر کلمه‌ای که به زبان می‌آید، به اندازه‌ی هزاران کتاب ارزش دارد، اما در خیال به نظر می‌رسد که آنچه گفته شده به فراموشی سپرده شده است.
ای بیخبران چارهٔ فرمان ازل نیست
آهی‌که دل امروز کشد دوش برآمد
هوش مصنوعی: ای نادانان، برای فرمان ازلی چاره‌ای وجود ندارد. آنچه امروز دل رنجیده مرا احساس می‌کند، دیشب به وجود آمد.
بی‌مطلبی آینه‌، جمعیت دلهاست
موج‌گهر از عالم آغوش برآمد
هوش مصنوعی: آینه هیچ چیزی ندارد، اما دل‌ها در آن جمع شده‌اند. از دل‌های معشوق، حس و عشق به بیرون جاری شده است.
کیفیت مو داشت‌ گل شیب و شبابت
پیش ازکفن این جلوه سیه‌پوش برآمد
هوش مصنوعی: کیفیت موهای گلی، شبیه به نرمی و زیبایی گل شیب است و قبل از آنکه در پوششی تاریک و سیاهمند قرار بگیرد، این زیبایی نمایان شده است.
این دیر خرابات خیالی‌ست که اینجا
تا شعلهٔ جواله قدح‌نوش برآمد
هوش مصنوعی: این مکان خراب و بی‌سر و سامان، تنها یک تصور است که در اینجا، تا وقتی که جام پر از شراب برداشته می‌شود، وجود دارد.
دون‌طبع همان منفعل عرض بزرگی‌ست
دستار نمود آبله پاپوش برآمد
هوش مصنوعی: بی‌ذوقی و بی‌توجهی به هنر و زیبایی، مانند یک مانع بزرگ است که زیبایی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث می‌شود که آثار خوب و ارزشمند نتوانند خود را به خوبی نشان دهند.
بر منظر معنی‌که ز اوهام بلندست
نتوان به خیالات هوس ‌گوش برآمد
هوش مصنوعی: در نگاه به حقیقتی که فراتر از توهمات است، نمی‌توان به خواسته‌های نفس گوش سپرد.
صد مرحله طی‌کرد خرد در طلب اما
آخرپی ما آن طرف هوش برآمد
هوش مصنوعی: در طی مسیر جستجوی دانش، خرد انسان مراحل بسیاری را پشت سر گذاشته و پیشرفت کرده است، اما در انتها آنچه مهم است، این است که درک و هوش واقعی در یک نقطه خاص ظاهر می‌شود.
از نغمهٔ تحقیق صدایی نشنیدیم
فریاد که ساز همه خاموش برآمد
هوش مصنوعی: ما صدایی از جستجوی حقیقت نشنیدیم، فقط فریادهایی به گوش رسید که همه سازها خاموش شدند.
دیدیم همین هستی ما زحمت ما بود
سر آخر کار آبلهٔ دوش برآمد
هوش مصنوعی: ما متوجه شدیم که وجود ما نتیجه تلاش‌هایمان است و در نهایت، زحمات ما به یک مشکل یا درد بزرگ تبدیل می‌شود.
بیدل مثل کهنهٔ افسانهٔ هستی
زین گوش درون رفت و از آن گوش برآمد
هوش مصنوعی: بیدل مانند داستانی قدیمی از زندگی است که از یک گوش وارد می‌شود و از گوش دیگر خارج می‌شود.

حاشیه ها

1401/06/27 08:08
علیرضا طاهری

عنقا به خیال که فراموش برآمد.

آیا وزن این مصرع اشکال ندارد ؟ آیا کلمه خیال نباید "خیالش" یا "خیالی"  باشد؟