گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۸

ز هستی قطع‌کن‌ گر میل راحت در نمود آمد
چو حیرت صاف ما در دست تا مژگان فرود آمد
نماز ما ضعیفان معبد دیگر نمی‌خواهد
شکست‌آنجا که‌شدمحراب‌طاقت‌درسجود آمد
چه دارد سیر امکان جز امید خاک ‌گردیدن
درین حرمانسرا هرکس عدم مشتاق بود آمد
ز وضع زندگی طرفی نبستم جز به نومیدی
چه سازم این ندامت‌ساز پر عبرت سرود آمد
به این عجزی‌که در بنیاد سعی خویش می‌بینم
شوم گر سایه از دیوار نتوانم فرود آمد
ندانم دامن زلف که از کف داده‌ام یارب
صدای دست برهم سودنم پر مشک سود آمد
گرانست از سماجت‌گر همه آب بقا باشد
به مجلس چون نفس بر لب نباید زود زود آمد
ز هستی تا نگشم منفعل آهم نجست از دل
عرق آبی به رویم زد که این اخگر به دود آمد
ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی
گسستن از دو عالم ‌کسوتم را تار و پود آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز هستی قطع‌کن‌ گر میل راحت در نمود آمد
چو حیرت صاف ما در دست تا مژگان فرود آمد
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشی از وجود خویش جدا شوی، زمانی که آرامش در برابر تو ظاهر شود، به سادگی و پاکی حیرت ما در دستانمان است تا زمانی که اشک‌ها از مژگان فرو ریخته شود.
نماز ما ضعیفان معبد دیگر نمی‌خواهد
شکست‌آنجا که‌شدمحراب‌طاقت‌درسجود آمد
هوش مصنوعی: نماز ما از ناتوانی دیگر نیازی به معبد ندارد، مگر آنکه در آنجا که خستگی را احساس می‌کنم، در حال سجده به آرامش برسم.
چه دارد سیر امکان جز امید خاک ‌گردیدن
درین حرمانسرا هرکس عدم مشتاق بود آمد
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از ناامیدی است، آیا چیزی جز امید برای ما باقی مانده است؟ اگر کسی آرزوی نبودن و عدم را داشته باشد، به این دنیای پر از غم و اندوه می‌آید.
ز وضع زندگی طرفی نبستم جز به نومیدی
چه سازم این ندامت‌ساز پر عبرت سرود آمد
هوش مصنوعی: از وضعیت زندگی هیچ نتیجه‌ای نگرفتم جز ناامیدی. چه کار می‌توانم بکنم با این حس پشیمانی که سرشار از عبرت است؟
به این عجزی‌که در بنیاد سعی خویش می‌بینم
شوم گر سایه از دیوار نتوانم فرود آمد
هوش مصنوعی: در تلاش‌هایم، به این ضعف و ناتوانی که در خود می‌بینم، اگر نتوانم سایه‌ام را از دیوار پایین بیاورم، واقعاً ناامید و غمگین می‌شوم.
ندانم دامن زلف که از کف داده‌ام یارب
صدای دست برهم سودنم پر مشک سود آمد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که چطور دامن زلف را از دست داده‌ام. ای خدای من، صدای دست که به هم می‌کوبم، بوی مشک را به همراه دارد.
گرانست از سماجت‌گر همه آب بقا باشد
به مجلس چون نفس بر لب نباید زود زود آمد
هوش مصنوعی: اگر تمام آب حیات در یک جا جمع باشد، هیچ‌گاه نباید به‌طور مکرر و زود به زود در آن محل حاضر شوی، چراکه ممکن است در آن جمع به عواقب ناخوشایندی دچار شوی. در واقع، باید در حضور در این نوع مجالس تأمل و احتیاط کرد.
ز هستی تا نگشم منفعل آهم نجست از دل
عرق آبی به رویم زد که این اخگر به دود آمد
هوش مصنوعی: تا زمانی که از وجود خود بی‌خبر بودم، هیچ چیز نتوانست مرا تحت تأثیر قرار دهد. لحظه‌ای احساس عرقی سرد بر روی صورتم نشسته که نشان‌دهنده‌ی این است که این شعله در درونم به دود تبدیل شده است.
ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی
گسستن از دو عالم ‌کسوتم را تار و پود آمد
هوش مصنوعی: با خود می‌گفتم که وقتی به مقام و جایگاهی بالا برسم، از این دو دنیا جدا خواهم شد. اما در واقع، ناامیدی و مشکلات زندگی مانند تار و پود به من چسبیده است.