گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۶

اگر سور است وگر ماتم دل‌مایوس می‌نالد
درین نه دیر کلفت خیز یک ناقوس می‌نالد
ندارد آسیای چرخ غیر از دور ناکامی
همه‌ گر رنگ گردانی‌ کف افسوس می‌نالد
درین‌ محفل نیفشانده ست بال آهنگ‌ آزادی
به چندین زیر و بم نومیدیی محبوس می‌نالد
فروغ‌ شمع دیدی ‌، فهم اسرار خموشان ‌کن
بقدر رشته اینجا پرده فانوس می‌نالد
پی مقصد قدم ننهاده باید خاک ‌گردیدن
درای سعی ما چون اشک پر معکوس می‌نالد
به‌ خاموشی ز افسون شخن‌چینان مباش ایمن
نگه بیش از نفس در دیدهٔ جاسوس می‌نالد
غرض هیچ و تظلم سینه ‌کوب عرض بی مغزی
عیار فطرت یاران گرفتم کوس می‌نالد
چنین لبریز نیرنگ خیال کیست اجزایم
که رنگم تا شکست انشا کند طاووس می‌نالد
وفا مشکل که خواهد خامشی ‌از ساز مشتاقان
نفس دزدی عرق بر جبههٔ ناموس می‌نالد
زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل
درای محمل دل سخت نامحسوس می‌نالد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر سور است وگر ماتم دل‌مایوس می‌نالد
درین نه دیر کلفت خیز یک ناقوس می‌نالد
هوش مصنوعی: اگر جشن و شادی باشد یا غم و اندوه، دل ناامید همچنان ناله می‌کند. در اینجا هم دیر نشده که صدای یک ناقوس به گوش برسد و ناله‌ای از دل‌ها بلند شود.
ندارد آسیای چرخ غیر از دور ناکامی
همه‌ گر رنگ گردانی‌ کف افسوس می‌نالد
هوش مصنوعی: آسیاب زندگی جز چرخش دور ناکامی چیز دیگری ندارد و همه تلاش‌ها و تغییرات در رنگ و ظاهر، فقط برای نشان دادن افسوس و حسرتی است که در دل وجود دارد.
درین‌ محفل نیفشانده ست بال آهنگ‌ آزادی
به چندین زیر و بم نومیدیی محبوس می‌نالد
هوش مصنوعی: در این محفل، پرنده آزادی با صدای تلخ و ناامید به پرواز درنیامده و در زیر و بم‌های مختلفش ناله می‌زند.
فروغ‌ شمع دیدی ‌، فهم اسرار خموشان ‌کن
بقدر رشته اینجا پرده فانوس می‌نالد
هوش مصنوعی: شعله شمع را دیده‌ای؟ حالا رازهای خاموشان را درک کن. به اندازه‌ی نازکی رشته، اینجا پرده‌ی فانوس به آرامی ناله می‌کند.
پی مقصد قدم ننهاده باید خاک ‌گردیدن
درای سعی ما چون اشک پر معکوس می‌نالد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، باید قدم برداشت و در تلاش بود. در این مسیر، تلاش ما گاه به مانند اشک‌هایی است که به سوی بالا می‌ریزد و احساس نارضایتی می‌کند.
به‌ خاموشی ز افسون شخن‌چینان مباش ایمن
نگه بیش از نفس در دیدهٔ جاسوس می‌نالد
هوش مصنوعی: از جادوی سخن‌چینان نباید در امان بود، زیرا نگاه‌ها و شنونده‌ها همیشه در پی جزئیات هستند و ممکن است از حالات درونی تو باخبر شوند.
غرض هیچ و تظلم سینه ‌کوب عرض بی مغزی
عیار فطرت یاران گرفتم کوس می‌نالد
هوش مصنوعی: در این شعر، صحبت از بی‌هدفی و بی‌معنایی زندگی است. شاعر اشاره می‌کند که در دل خود فریاد می‌زند و از ناتوانی و نارسایی‌های موجود در شخصیت دوستانش و طبیعت آدمی شکایت می‌کند. او به وضوح حس ناامیدی و درد ناشی از نبود عمق و آگاهی در اطرافش را بیان می‌کند.
چنین لبریز نیرنگ خیال کیست اجزایم
که رنگم تا شکست انشا کند طاووس می‌نالد
هوش مصنوعی: این شعر بیان‌گر احساسات عمیق و پیچیده‌ای است. گوینده از وضعیت درونی خود شکایت دارد و به نیرنگ و فریب افکار اشاره می‌کند. او از قطعیت و روشنی رنگ و شکل خود شکایت می‌کند و به حس تنهایی و اندوهی اشاره دارد که به طور مستقیم بر اثر شکست و ناکامی در زندگی ایجاد شده است. در انتها، گوینده با تمثیلی به طاووس اشاره می‌کند که نشانه‌ای از زیبا بودن و در عین حال اندوهناک بودن است، به نوعی احساس زیبایی و درد را همزمان تجربه می‌کند.
وفا مشکل که خواهد خامشی ‌از ساز مشتاقان
نفس دزدی عرق بر جبههٔ ناموس می‌نالد
هوش مصنوعی: وفا دشوار است، زیرا در سکوت کسانی که عاشق هستند، صدای نفس دزدی به گوش می‌رسد و در برابر ناموس، از عرق و تلاش خود ناله می‌کنند.
زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل
درای محمل دل سخت نامحسوس می‌نالد
هوش مصنوعی: ما از خود دور شدیم، اما هیچ کس در دل ما را درک نکرد. در دل ما که همچون محملی سفت و سخت است، ناله‌ای نامحسوس وجود دارد.