گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۳

وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد
تا به دامان قیامت چین دامان بشکفد
اشک مژگان‌پرورم‌، از حسرتم غافل مباش
ناله‌اندودست آن گل کز نیستان بشکفد
کو نسیم مژده وصلی که از پرواز شوق
غنچهٔ دل در برم تا کوی جانان بشکفد
می‌توان با صد خیابان بهشتم طرح داد
یک مژه چشمی که بر روی عزیزان بشکفد
تا قیامت در کف خاکی که نقش پای اوست
دل تپد، آیینه بالد،‌ گل دمد، جان بشکفد
هستی جاوید ریزد گل به دامان عدم
یک تبسم‌وار اگر آن لعل خندان بشکفد
گل‌فروشان جنون را دستگاهی لازم است
غنچهٔ این باغ ترسم بی‌گریبان بشکفد
ناله‌ها از کلفت بی‌دردی دل آب شد
یارب این گلشن به بخت عندلیبان بشکفد
نیست غیر از شرم حاجت ابر گلزار کرم
می‌کند سایل عرق تا دست احسان بشکفد
بر دل مایوس بیدل پشت دستی می‌گزم
غنچهٔ این عقده کاش از سعی دندان بشکفد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد
تا به دامان قیامت چین دامان بشکفد
هوش مصنوعی: اگر ترس و اضطراب من یکبار در دشت وجود بروز کند، شاید به خاطر آن، به دامان قیامت و روز رستاخیز بر گردم.
اشک مژگان‌پرورم‌، از حسرتم غافل مباش
ناله‌اندودست آن گل کز نیستان بشکفد
هوش مصنوعی: چشم‌های من که پر از اشک هستند، ناله و غم آن گل را از یاد نبر که از باغ نی خوشبو شکوفا می‌شود.
کو نسیم مژده وصلی که از پرواز شوق
غنچهٔ دل در برم تا کوی جانان بشکفد
هوش مصنوعی: کجا نسیم خوشی که خبر از وصالی بدهد؛ نسیمی که بتواند شوق دل را به پرواز درآورد و غنچه وجودم را در آغوش بگیرد تا به سوی معشوق بشکفد.
می‌توان با صد خیابان بهشتم طرح داد
یک مژه چشمی که بر روی عزیزان بشکفد
هوش مصنوعی: با صد خیابان می‌توان بهشت را طراحی کرد، اما زیبایی یک مژه از چشمی که بر روی محبوبان شکوفا شود، ارزش بیشتری دارد.
تا قیامت در کف خاکی که نقش پای اوست
دل تپد، آیینه بالد،‌ گل دمد، جان بشکفد
هوش مصنوعی: تا زمان قیامت، در این خاکی که اثر پای اوست، قلب می‌تپد، آینه‌ها درخشش دارند، گل‌ها می‌شکفند و جان‌ها زنده می‌شوند.
هستی جاوید ریزد گل به دامان عدم
یک تبسم‌وار اگر آن لعل خندان بشکفد
هوش مصنوعی: اگر آن لعل خندان بشکفد، هستی ابدی مانند گلی به دامان عدم خواهد ریخت.
گل‌فروشان جنون را دستگاهی لازم است
غنچهٔ این باغ ترسم بی‌گریبان بشکفد
هوش مصنوعی: فروشندگان گل برای ارائه احساسات و شور و شوق نیاز به ابزاری دارند و من نگرانم که بدون حمایت و مراقبت، غنچه‌های این باغ به آرامی شکوفا شوند.
ناله‌ها از کلفت بی‌دردی دل آب شد
یارب این گلشن به بخت عندلیبان بشکفد
هوش مصنوعی: ناله‌ها و صداهای غم‌انگیزی از دل بی‌احساس و بی‌درد شنیده می‌شود. ای کاش این باغ و گلستان به شانس و قسمت خوشبختی بلبل‌ها شکوفا شود.
نیست غیر از شرم حاجت ابر گلزار کرم
می‌کند سایل عرق تا دست احسان بشکفد
هوش مصنوعی: تنها چیزی که لازم است، شرم و حیا است. ابر در بهار با ذاتی نرم و مهربان، با برکتش به زمین می‌ریزد و درختان را سیراب می‌کند تا شکوفه‌ها و برکت‌ها نمایان شوند.
بر دل مایوس بیدل پشت دستی می‌گزم
غنچهٔ این عقده کاش از سعی دندان بشکفد
هوش مصنوعی: بر دل ناامید و بی‌حس، ضربه‌ای می‌زنم و آرزو می‌کنم که این مشکل و درد، به‌خاطر تلاش‌هایم به نتیجه برسد و به شکوفایی برسد.

حاشیه ها

1400/07/16 12:10
موسوی فاخر fakher۱۳۳۸@gmail.com

سلام
بیت 6 جاوبد آمده که درست جاوید است.