گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۲

باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد
خون خورد صد شعله تا داغی به سامان بشکفد
آببار ما ادبکاران گداز جرأت است
چشم ما مشکل‌ که بر رخسار جانان بشکفد
بیدماغی فرصت‌اندیش شکست رنگ نیست
گل به رنگ صبح بابد دامن‌افشان بشکفد
تنگنای عرصهٔ موهوم امکان را کجاست
اتفدر وسعت‌که یک زخم نمایان بشکفد
در شکست من طلسم عیش امکان بسته‌اند
رنگ آغوشی‌کشد تا این‌گلستان بشکفد
مهرورزی نیست اینجا کم ز باد مهرگان
چاک زن جیب وفا تا طبع یاران بشکفد
وضع مستوری غبار مشرب مجنون مباد
داغ دل یارب به رنگ ناله عریان بشکفد
قابل نظارِِهٔ آن جلوه‌گشتن مشکل است
گرهمه صد نرگسستان چشم حیران بشکفد
هیچ تخمی قابل سرسبزی امید نیست
اشک بایدکاشتن چندان که توفان بشکفد
زبن‌ چمن محروم دارد چشم خواب‌آلوده‌ام
بی‌بهاری‌نیست حیرت‌کاش مژگان بشکفد
در گلستانی‌ که دارد اشک بیدل شبنمی
برگ برگش نالهٔ بلبل به دامان بشکفد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد
خون خورد صد شعله تا داغی به سامان بشکفد
هوش مصنوعی: باغی که در دل دارم، به راحتی نمی‌تواند شکوفه بزند. باید صد شعله بسوزد تا یک داغ به خوبی حاصل شود.
آببار ما ادبکاران گداز جرأت است
چشم ما مشکل‌ که بر رخسار جانان بشکفد
هوش مصنوعی: آببار ما به معنای منبعی از دانش و ادب است که از دل شجاعت و جرأت می‌جوشد. چشم ما از دیدن محبوبی که بر چهره‌اش لبخند می‌زند، دچار چالش و دشواری می‌شود.
بیدماغی فرصت‌اندیش شکست رنگ نیست
گل به رنگ صبح بابد دامن‌افشان بشکفد
هوش مصنوعی: در اینجا به این معنا اشاره شده است که کسانی که درک و آگاهی کافی ندارند، نمی‌توانند به فرصت‌ها و زیبایی‌ها توجه کنند. همچنین گفته می‌شود که زیبایی و شادابی گل‌ها ممکن است در نور صبح خود را نشان دهد و به این ترتیب در فصل بهار به شکوفایی و زیبایی بیشتری می‌رسند.
تنگنای عرصهٔ موهوم امکان را کجاست
اتفدر وسعت‌که یک زخم نمایان بشکفد
هوش مصنوعی: کجا می‌توان جایی را در دنیای نامعلوم پیدا کرد که در آن، زخم و درد به راحتی نمایان شود و فضا برای ابراز احساسات آزاد باشد؟
در شکست من طلسم عیش امکان بسته‌اند
رنگ آغوشی‌کشد تا این‌گلستان بشکفد
هوش مصنوعی: در زمان شکست و ناامیدی من، شادی و نعمت‌ها به نوعی محدود شده‌اند، اما به امید او، که مانند آغوشی گرم و دلپذیر است، می‌توانم انتظار داشته باشم که روزی دوباره این روزگار به شادابی و زندگی بازگردد.
مهرورزی نیست اینجا کم ز باد مهرگان
چاک زن جیب وفا تا طبع یاران بشکفد
هوش مصنوعی: در اینجا مهرورزی و محبت به اندازه‌ای نیست که با وزش نسیم مهرگان (فصل مهر) بتواند دل‌ها را شاد کند و فضای دوستی و وفا را برای شکوفایی فراهم سازد.
وضع مستوری غبار مشرب مجنون مباد
داغ دل یارب به رنگ ناله عریان بشکفد
هوش مصنوعی: وضعی که در آن مخفی بودن و پنهان‌کاری وجود دارد، نباید به حالتی تبدیل شود که درد دل من، ای خدای بزرگ، به وضوح مانند ناله‌ای برملا گردد.
قابل نظارِِهٔ آن جلوه‌گشتن مشکل است
گرهمه صد نرگسستان چشم حیران بشکفد
هوش مصنوعی: دیدن آن زیبایی کار دشواری است، حتی اگر صدها نرگس در باغ رویش کنند و چشم‌ها به شگفتی بیفتند.
هیچ تخمی قابل سرسبزی امید نیست
اشک بایدکاشتن چندان که توفان بشکفد
هوش مصنوعی: هیچ بذر و تخمی نیست که بتواند امید به سبزی و باروری داشته باشد؛ باید انقدر اشک و غم بر دل ریخت که طوفان بشکفد و باعث رویش و شکوفایی شود.
زبن‌ چمن محروم دارد چشم خواب‌آلوده‌ام
بی‌بهاری‌نیست حیرت‌کاش مژگان بشکفد
هوش مصنوعی: از چمن زار، چشم خواب‌آلود من از محرومیت می‌نگرد. در این بی‌بهاری، حیرت می‌کنم که کاش مژگانم بشکفد.
در گلستانی‌ که دارد اشک بیدل شبنمی
برگ برگش نالهٔ بلبل به دامان بشکفد
هوش مصنوعی: در باغی که بیدل با اشک‌هایش کمرنگ شده، هر برگ آن با ناله‌های بلبل زنده می‌شود و به شکوفایی می‌رسد.