گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۱

ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد
محیط اگر نشدی قطره هم نخواهی شد
به بحر قطره ز تشویش خشکی آزاد است
اگر عدم شده باشی عدم نخواهی شد
غم فنا و بقا هرزه‌ فکری وهم است
جنون‌تراش حدوث و قدم نخواهی شد
هزار مرحله دوری ز دامن مقصود
اگرچو دست ز سودن بهم نخواهی شد
برهمنی اگر این قشقه بر جبین دارد
به صد هزار تناسخ صنم نخواهی شد
مقلد هوس از دعوی طرب رسواست
ز شکل خنده بهار ارم نخواهی شد
مباد در غم واماندگی به باد روی
چو شمع آنهمه خار قدم نخواهی شد
طواف دل نفسی چند چون نفس کم نیست
تلاش بسمل دیر و حرم نخواهی شد
چو سرو اگر همه سر تا قدم دل آری بار
ز بار منت افلاک خم نخواهی شد
غبار کوی ادب سرکش فضولی نیست
اگر به باد دهندت علم نخواهی شد
به محفلی‌که در اقران موافقت‌سنجی است
کم زیاده‌ سری گیر کم نخواهی شد
چوگل دمی‌که‌گسست اتفاق رشتهٔ عهد
دگر خمارکش ربط هم نخواهی شد
سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است
رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد
محیط اگر نشدی قطره هم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگر به خیال و توهم خود اعتقاد داشته باشی، هرگز جایگاه ارزشمندی پیدا نخواهی کرد؛ حتی اگر به اندازه یک قطره هم در دنیای بزرگ اطرافت جایی نداشته باشی.
به بحر قطره ز تشویش خشکی آزاد است
اگر عدم شده باشی عدم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگر در دریای زندگی به عنوان یک قطره باشی، نگرانی خشکی را نخواهی داشت. حتی اگر وجود نداشته باشی، باز هم به عدم تبدیل نخواهی شد.
غم فنا و بقا هرزه‌ فکری وهم است
جنون‌تراش حدوث و قدم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اندیشه درباره مرگ و جاودانگی، تفکر بیهوده‌ای است و به تو هیچ کمکی نمی‌کند. نه می‌توانی به درک حقیقت هستی برسی و نه وجودت را از تغییرات زمان محفوظ نگه داری.
هزار مرحله دوری ز دامن مقصود
اگرچو دست ز سودن بهم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگرچه هزاران مرحله از دستیابی به هدف دوری، اما اگر تلاش نکنی و دست از کوشش برنداری، به هیچ‌چیز نخواهی رسید.
برهمنی اگر این قشقه بر جبین دارد
به صد هزار تناسخ صنم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگر کسی از طبقهٔ خاصی به نام برهمن بر پیشانی خود نشانه‌ای داشته باشد، هرگز نمی‌تواند به اندازهٔ صد هزار بار تولد دوباره، به زیبایی و کمال یک بت برسد.
مقلد هوس از دعوی طرب رسواست
ز شکل خنده بهار ارم نخواهی شد
هوش مصنوعی: کسی که فقط به دنبال لذت‌های زودگذر است و در پی خوشی‌های ظاهری می‌باشد، نمی‌تواند به مهر و زیبایی واقعی دست یابد و از شادی واقعی بهره‌مند شود. شک تنها به لبخند و ظاهر خوشی، او را به سرشت و زیبایی عمیق طبیعت متصل نخواهد کرد.
مباد در غم واماندگی به باد روی
چو شمع آنهمه خار قدم نخواهی شد
هوش مصنوعی: مبادا در اندوه کم‌عرضگی و بی‌عرضگی از پای بیفتی، مثل شمع که با کوچکترین بادی خاموش می‌شود. تو هرگز نباید به آسانی از پا در بیایی.
طواف دل نفسی چند چون نفس کم نیست
تلاش بسمل دیر و حرم نخواهی شد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر دوست داری دلت را به دور معشوق بچرخانی، باید بدان که نفس (در اینجا روح و زندگی) تو کم نیست. پس با تلاش و زحمت، نمی‌توانی به آسانی به آنچه می‌خواهی برسی و در حرم و مکان‌های مقدس عشق، قدم بگذاری. باید برای رسیدن به عشق تلاش و کوشش زیادی داشته باشی.
چو سرو اگر همه سر تا قدم دل آری بار
ز بار منت افلاک خم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگرچه مانند سرو بلند و استوار باشی و بار سنگینی از نیکی‌ها و منت‌های آسمان را به دوش بگیری، هرگز خم نخواهی شد.
غبار کوی ادب سرکش فضولی نیست
اگر به باد دهندت علم نخواهی شد
هوش مصنوعی: اگر در مسیر علم و ادب قرار بگیری، نباید به حاشیه‌ها و مسائل بی‌اهمیت توجه کنی، چون این موارد مانع یادگیری واقعی‌ات می‌شوند. اگر این چیزها را رها کنی، به جای پیشرفت در علم، به جایی نمی‌رسی.
به محفلی‌که در اقران موافقت‌سنجی است
کم زیاده‌ سری گیر کم نخواهی شد
هوش مصنوعی: در جایی که دوستان و آشنایان به توافق و هماهنگی می‌پردازند، کم‌کم خود را درگیر کن و هرگز از آن دور نخواهی ماند.
چوگل دمی‌که‌گسست اتفاق رشتهٔ عهد
دگر خمارکش ربط هم نخواهی شد
هوش مصنوعی: وقتی که رابطه و پیمان محبت گسسته شد، دیگر هرگز به آن حال و وصل نخواهی رسید و نمی‌توانی دوباره احساس آن خوشحالی و سرور را تجربه کنی.
سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است
رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد
هوش مصنوعی: دنبال سرزمین حقیقت نباش که از آرزوها و خواسته‌های زودگذر فرسنگ‌ها فاصله دارد، دوست من. تو در سفر زندگی نمی‌توانی به دنبال لذت‌های بی‌ارزش باشی.