غزل شمارهٔ ۱۲۶۷
رضاعت از برم چندانکه گردم پیر میجوشد
چو آتش میشوم خا کستر اما شیر میجوشد
ندارد مزرع دیوانگان بیناله سیرابی
همین یک ریشه از صد دانهٔ زنجیر میجوشد
دلم مشکن مبادا نقش بندد شکل بیدادت
زموی چینی اینجا خامهٔ تصویر میجوشد
چه دارد انفعال طبع ظالم جز سیه رویی
عرق از سنگ اگربیپردهگردد قیر میجوشد
تبرا از شلایینی ندارد طینت مبرم
ز هرجایی که جوشد خار دامنگیر می جوشد
نفسسوز دماغ شرح و بسط زندگی تاکی
به این خوابی که دارم پا زدن تعبیر میجوشد
سراغ عافیت خواهی به میدان شهادت رو
که صد بالین راحت از پر یک تیر میجوشد
در این صحرا شکارافکن خیال کیست حیرانم
که رقص موج گل با خون هر نخجیر می جوشد
ز صبح مقصد آگه نیستم لیک اینقدر دانم
که سرتاپای من چون سایه یک شبگیر میجوشد
مگر از جوهر یاقوت رنگ است این گلستان را
که آب و آتشگل پر ادب تاثیر میجوشد
دماغ آشفتهٔ خاصیت، پنجاب وکشمیرم
که بوی هر گل آنجا با پیاز و سیر میجوشد
بهربط ناقصان بیدل مده زحمت ریاضت را
بهم انگورهای خام در خم دیر میجوشد
غزل شمارهٔ ۱۲۶۶: کسی که نیک و بد هوشیار و مست بپوشدغزل شمارهٔ ۱۲۶۸: نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ میجوشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رضاعت از برم چندانکه گردم پیر میجوشد
چو آتش میشوم خا کستر اما شیر میجوشد
هوش مصنوعی: به هر اندازه که از دامن مادر دور شوم و پیرتر شوم، احساسات و عشق درونم همچنان زنده و شعلهور میماند. گرچه ظاهر من شاید مانند خاکستر به نظر برسد، اما عشق و شوق درونم هنوز مانند شیر جوشان باقی است.
ندارد مزرع دیوانگان بیناله سیرابی
همین یک ریشه از صد دانهٔ زنجیر میجوشد
هوش مصنوعی: مزرعهای که دیوانگان در آن هستند، بدون ناله و فریاد نیست؛ تنها از یک ریشه از صد دانهٔ زنجیر، این حس و احساس جوانه میزند.
دلم مشکن مبادا نقش بندد شکل بیدادت
زموی چینی اینجا خامهٔ تصویر میجوشد
هوش مصنوعی: دلم را نشکن که ممکن است عشق و محبت تو را به صورت یک اثر هنری زیبا بسازد. در اینجا، خالق هنر در حال خلق تصاویری از احساسات و یادها است.
چه دارد انفعال طبع ظالم جز سیه رویی
عرق از سنگ اگربیپردهگردد قیر میجوشد
هوش مصنوعی: طبع ظالم هیچ نتیجه خوبی نمیتواند به بار آورد و تنها عذاب و خجالت برای او خواهد داشت. اگر سنگی در برابر گرما قرار گیرد، قیر آن نیز به جوش میآید، اما این نشانهای از خوب بودن آن نیست.
تبرا از شلایینی ندارد طینت مبرم
ز هرجایی که جوشد خار دامنگیر می جوشد
هوش مصنوعی: اگرچه برخی افراد ممکن است به ظاهر بیپناه و بیگناه بیایند، اما اصل و ذات آنها از محیط و منشأشان تأثیر میپذیرد. هر کجا که فشار و تنشی وجود داشته باشد، مشکلات و زخمهای عمیق نیز از آنجا پیدا میشود.
نفسسوز دماغ شرح و بسط زندگی تاکی
به این خوابی که دارم پا زدن تعبیر میجوشد
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از حس و حال عمیق شخص اشاره دارد که به زندگی و تجربیاتش فکر میکند. او احساس میکند که زندگی برایش به شدت دشوار و طاقتفرسا شده و این گرفتاریها و چالشها باعث خاموشی و خوابآلودگی در وجود او شده است. این حالت او نشاندهنده نیاز به بیداری و فهم عمیقتری از زندگی است و همچنین اشاره به امید و آرزو برای یافتن معنایی تازه در میان سختیها دارد.
سراغ عافیت خواهی به میدان شهادت رو
که صد بالین راحت از پر یک تیر میجوشد
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و راحتی هستی، باید به میدان جهاد و شجاعت قدم بگذاری؛ زیرا از یک تیر که در میدان جنگ به پرواز درمیآید، میتوان صدها آرامش و آسایش به دست آورد.
در این صحرا شکارافکن خیال کیست حیرانم
که رقص موج گل با خون هر نخجیر می جوشد
هوش مصنوعی: در این بیابان، نمیدانم که چه کسی مانند یک شکارچی در حال مرور افکارش است. حیرتزدهام که چطور گلها در رقص خود با خون هر جانوری که شکار میشود، درهم میآمیزند.
ز صبح مقصد آگه نیستم لیک اینقدر دانم
که سرتاپای من چون سایه یک شبگیر میجوشد
هوش مصنوعی: از صبح تا به حال نمیدانم که به کجا میروم، اما میدانم که تمام وجودم همچون سایهای در حال تلاطم و جنبش است.
مگر از جوهر یاقوت رنگ است این گلستان را
که آب و آتشگل پر ادب تاثیر میجوشد
هوش مصنوعی: آیا ممکن است رنگ این گلستان از جوهر یاقوت باشد که آب و آتش، هر دو به شکلی موزون و با ادب در آن تاثیر دارند؟
دماغ آشفتهٔ خاصیت، پنجاب وکشمیرم
که بوی هر گل آنجا با پیاز و سیر میجوشد
هوش مصنوعی: بوی عطر گلهای پنجاب و کشمیر در کنار بوی پیاز و سیر به هم آمیخته شده است و این ترکیب عطر خاصی را به وجود میآورد.
بهربط ناقصان بیدل مده زحمت ریاضت را
بهم انگورهای خام در خم دیر میجوشد
هوش مصنوعی: به افراد نادان زحمت تمرین نده، چرا که انگورهای نارس در تنین میجوشند.
حاشیه ها
1389/07/19 10:10
کلام قاصر
مصرع:
"دپن صحرا شکارافکن خیالکیست حیرانم"
به
"درین صحرا شکارافکن خیالکیست حیرانم"
تغییر کند(غلط املائی)
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1389/07/20 04:10
رسته
بیت دوم ، مصرع دوم
اشکال وزنی دارد، ظاهرا یک هجا از اول بیت افتاده باشد. شاید درست آن چنین باشد:
ندارد مزرع دیوانگان بی ناله سیر آبی
---
پاسخ: با تشکر، در متن چاپی در اختیار ما هم همین ایراد وجود دارد، در هر حال فعلاً «دارد» را «ندارد» کردیم تا درستش چه باشد.
1396/09/25 00:11
دربیت یکی به آخر!
دماغ آشفته خاصیت پنجاب و کشمیرم...
به نظر(,) ! محلی نداشته باشد