گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۶۴

شب حسرت دیدار توام دام ‌کمین شد
هر ذره ز اجزای من آیینه‌نگین شد
خاکستر از اخگر چقدر شور برآورد
دل سف‌رخت به رنگی‌که‌کبابم نمکین شد
عبرتکدهٔ دهر ز بس خصم تسلی است
چون چشم شررخانهٔ من خانهٔ زین شد
برق رم فرصت سر و برگ طلبم سوخت
صد ناله تمنا نفس بازپسین شد
زندانی نیرنگ خیالم چه توان‌کرد
رحم است بر آن شخص‌که او آینه‌بین شد
انکار نمود آنچه ز صافی به در افتاد
جوهربه‌رخ‌آینه روشنگرچین شد
موهومی و این لنگر ادبار چه سوداست
چون سایه نباید کلف روی زمین شد
ازبس به ره حسرت صیاد نشستم
وحشت به تغافل زد وپروازکمین شد
گر هیچ نباشد به تپش خون شدنی هست
ای آینه دل شو که نخواهی به ازین شد
بیدل عدم و هستی ما هیچ ندارد
جزگرد خیالی‌که نه آن بود و نه این شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب حسرت دیدار توام دام ‌کمین شد
هر ذره ز اجزای من آیینه‌نگین شد
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که از دیدار تو حسرت می‌خورم، هر ذره از وجودم مانند دامی برای جلب توجه تو شده و به نوعی به تماشا و زیبایی می‌پردازد.
خاکستر از اخگر چقدر شور برآورد
دل سف‌رخت به رنگی‌که‌کبابم نمکین شد
هوش مصنوعی: خاکستر ناشی از آتش چقدر شور و تلخ شده، دل کسی که خود را به سفیدی و بی‌گناهی زده، به رنگی درآمده که نشان‌دهنده‌ی احساس شور و شیرینی ناشی از درد و رنجی شبیه به کباب نمکین است.
عبرتکدهٔ دهر ز بس خصم تسلی است
چون چشم شررخانهٔ من خانهٔ زین شد
هوش مصنوعی: دنیا پر از عبرت و تجربه است و به دلیل زیادی دشمنانی که وجود دارد، به نوعی دلخوشی فراهم می‌آورد. چون چشم من، منزلت و زیبایی‌اش را یافته است.
برق رم فرصت سر و برگ طلبم سوخت
صد ناله تمنا نفس بازپسین شد
هوش مصنوعی: برق ناگهانی فرصتی برای به دست آوردن چیزی که می‌خواستم را از من گرفت و صدای ناله‌های من به خاطر اشتیاقی که داشتم، به تنگی نفس تبدیل شد.
زندانی نیرنگ خیالم چه توان‌کرد
رحم است بر آن شخص‌که او آینه‌بین شد
هوش مصنوعی: در دنیای خیالی‌ام هیچ کاری نمی‌توانم بکنم، حقّ رحم بر آن کسی نیست که خود را در آینه دیده و حقیقت را نمی‌بیند.
انکار نمود آنچه ز صافی به در افتاد
جوهربه‌رخ‌آینه روشنگرچین شد
هوش مصنوعی: آنچه که از زلال و صاف به بیرون ریخته شد، در آینه‌ای روشن و شفاف نمایان شد، اما او آن را انکار کرد و نادیده گرفت.
موهومی و این لنگر ادبار چه سوداست
چون سایه نباید کلف روی زمین شد
هوش مصنوعی: از آنجا که زندگی بدون هدف و موانع برای ما هیچ فایده‌ای ندارد، باید مراقب باشیم که در مسیر زندگی غرق نشویم و همواره به دنبال معنای واقعی و هدف‌های بالاتر باشیم. زندگی نباید به صورت بی‌فایده و سطحی گذرانده شود.
ازبس به ره حسرت صیاد نشستم
وحشت به تغافل زد وپروازکمین شد
هوش مصنوعی: زیاد نشستن در انتظار شکار، باعث ترس و غفلت من شده و در نتیجه پروازم را تحت تأثیر قرار داده است.
گر هیچ نباشد به تپش خون شدنی هست
ای آینه دل شو که نخواهی به ازین شد
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی نباشد، حتی تپش خون هم وجود خواهد داشت. ای دل، از این بیشتر نخواهی کرد، پس به خود آی و بیدار باش.
بیدل عدم و هستی ما هیچ ندارد
جزگرد خیالی‌که نه آن بود و نه این شد
هوش مصنوعی: وجود ما در واقع هیچ ارزش و حقیقتی ندارد جز خیال و تصوری که از خود داریم، که نه به گذشته تعلق دارد و نه به آینده.

حاشیه ها

1399/07/13 00:10
امیر حسین زنجانبر

زندانی نیرنگ خیالم