غزل شمارهٔ ۱۲۶۱
پر هما چه کند بخت اگر دگرگون شد
اطاقه است دم ماکیان چو واژون شد
در اهل مزبله کسب کمال کناسیست
نباید اینهمه مقبول عالم دون شد
جنون حرص پس از مرگ نیز درکار است
هزار گنج ته خاک ملک قارون شد
فسانهٔ تو اگر موجد عدم نشود
مبرهن است که لیلی نماند و مجنون شد
به گفتگو مده از کف حضورِ جمعیت
عنان گسست چو از دانه ریشه بیرون شد
حصول آبلهپا مزد بیسر و پاییست
کفیل این گهرم سعی کوه و هامون شد
عروج عالم اقبال بیخودی دگر است
به گردش آنچه ز رنگم پرید، گردون شد
نوای ساز رعونت قیامتانگیز است
به خدمتِ رگِ گردن نمیتوان خون شد
بهار غیرت مرد آبیاری خون داشت
عرق چکید به کیفیتی که گلگون شد
زمان فرصت هر چیز مغتنم شمرید
که تا به حشر نخواهد شد آنچه اکنون شد
بر آن ستمزده بیدل ز عالم اوهام
چه ظلم رفت که مجنون نشد فلاطون شد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پر هما چه کند بخت اگر دگرگون شد
اطاقه است دم ماکیان چو واژون شد
هوش مصنوعی: اگر بخت انسان دگرگون شود، مانند پرندهای که در قفس دچار بینظمی میشود، سر و صدای ماکیان هم به هم میریزد.
در اهل مزبله کسب کمال کناسیست
نباید اینهمه مقبول عالم دون شد
هوش مصنوعی: کسی که در بین افراد پست و بیارزش قرار میگیرد، نباید به دنبال کمال و فضیلت باشد، چون این کار او را مقبول و مورد پذیرش افراد بیخود و دنیاطلب میکند.
جنون حرص پس از مرگ نیز درکار است
هزار گنج ته خاک ملک قارون شد
هوش مصنوعی: پس از مرگ هم، عشق به مال و ثروت در انسانها وجود دارد و مانند خزانههای فراوانی که در زیر خاک باقی مانده، نشاندهندهی دلبستگی به دنیا و ثروت است.
فسانهٔ تو اگر موجد عدم نشود
مبرهن است که لیلی نماند و مجنون شد
هوش مصنوعی: داستان تو اگر سبب عدم و نبود چیزی نشود، واضح است که دیگر لیلی باقی نخواهد ماند و مجنون نیز خواهد شد.
به گفتگو مده از کف حضورِ جمعیت
عنان گسست چو از دانه ریشه بیرون شد
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از این است که وقتی جمعیت و حضور دیگران از دست میرود و ارتباطات قطع میشود، مانند دانهای که از ریشه خارج شده، نمیتوان به راحتی در مورد مسائل گفتوگو کرد. در واقع، اهمیت و تأثیر حضور جمعی در گفتگو و ارتباطات مطرح شده است.
حصول آبلهپا مزد بیسر و پاییست
کفیل این گهرم سعی کوه و هامون شد
هوش مصنوعی: به دست آوردن آبلهپا، نتیجهی تلاشی است که بیسر و پا بودن را میپذیرد. در واقع، در برابر این تلاش، من کوشیدم تا مانند کوه و بیابان درخشان باشم.
عروج عالم اقبال بیخودی دگر است
به گردش آنچه ز رنگم پرید، گردون شد
هوش مصنوعی: بالا رفتن و پیشرفت عالم اقبال به مرحلهای جدید است؛ در این تحول، آنچه که به من رنگ و شکل میداد، از بین رفته و آسمان جدیدی شکل گرفته است.
نوای ساز رعونت قیامتانگیز است
به خدمتِ رگِ گردن نمیتوان خون شد
هوش مصنوعی: آوای ساز، با شوری خاص و شگفتانگیز، مانند صدای قیامت است و نمیتوان بهراحتی تحت تاثیر آن قرار گرفت یا سر بهتسلیم فرو آورد.
بهار غیرت مرد آبیاری خون داشت
عرق چکید به کیفیتی که گلگون شد
هوش مصنوعی: بهار، نشانه غیرت و دلاوری مردان است، که با خون خود آن را آبیاری کردند و عرق عزم و تلاش آنان به قدری بود که درختان و زمینها را سرخ و گلگون کرد.
زمان فرصت هر چیز مغتنم شمرید
که تا به حشر نخواهد شد آنچه اکنون شد
هوش مصنوعی: فرصتهای زندگی را جدی بگیرید و از آنها بهرهبرداری کنید، زیرا پس از مرگ هیچیک از این فرصتها در دسترس نخواهد بود.
بر آن ستمزده بیدل ز عالم اوهام
چه ظلم رفت که مجنون نشد فلاطون شد
هوش مصنوعی: بردل ستمدیدهای که در عالم خیالات قرار دارد چه ظلمی رفته که او نتوانسته مجنون شود و به جای آن به درک فلسفی و خردمندانهای چون فلطون دست یافته است.
حاشیه ها
1398/05/03 12:08
بیت پنجم مصرعِ اول تصحیح شود به:
..
به گفت و گو مده از کف حضورِ جمعیت