غزل شمارهٔ ۱۲۶۰
چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
ناخنی هم زین حنای بینمک رنگین نشد
از ازل مغز سر من پنبهٔگوش من است
بهر خواب غفلتم دردسر بالین نشد
در محیطیکاستقامت صید دام موج بود
گوهر بیطاقت ما محرم تمکین نشد
بیلبت از آب حیوان خضر خونها میخورد
تا چرا از خاکساران خط مشکین نشد
ناز هستی در تماشاخانهٔ دل عیب نیست
کیست در سیر بهار آیینهٔ خودبین نشد
بیجگر خوردن، بهار طرز نتوان تازهکرد
غوطه تا در خون نزد فطرت، سخن رنگین نشد
چشم زخمم تا به روی تیغ او واکردهاند
از روانی موج خون را چون نگه تسکین نشد
بسکه ما را عافیت آیینهدار آفت است
آشیان هم جز فشار پنجهٔ شاهین نشد
داغم از وارستگیهای دعای بیاثر
کز فسون مدعا زحمتکش آمین نشد
عاقل از وضع ضلالت آگهی از کف نداد
بیخبر ازکفر هم بگذشت و اهل دین نشد
همت وارستگان وامانده اسباب نیست
ز اختلاط سنگ، پرواز شرر سنگین نشد
هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم
همچو آتش جز همان خاکسترم بالین نشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
ناخنی هم زین حنای بینمک رنگین نشد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با وجود اینکه رنگ خون من مانند رنگ افق غروب زیباست، هیچکس متوجه زیبایی من نشده است و حتی نشانهای هم از رنگینکمان در این حنای بیخاصیت دیده نمیشود. در واقع، شاعر به تنهایی و نادیدهگرفته شدن خود اشاره میکند.
از ازل مغز سر من پنبهٔگوش من است
بهر خواب غفلتم دردسر بالین نشد
هوش مصنوعی: از اول عمر، مغز و عقل من مانند پنبهای در گوش من است و به همین خاطر خواب غفلت من باعث نشده که دچار دردسر و مشکل شوم.
در محیطیکاستقامت صید دام موج بود
گوهر بیطاقت ما محرم تمکین نشد
هوش مصنوعی: در فضایی که تحت تأثیر موجها قرار دارد، ماجرای جستجوی گوهری با ویژگیهای خاص به نتیجه نرسید، زیرا این گوهر نتوانست خود را با شرایط سازگار کند.
بیلبت از آب حیوان خضر خونها میخورد
تا چرا از خاکساران خط مشکین نشد
هوش مصنوعی: بدون لبهای تو، از آب حیات خضر، خونها مینوشد. پس چرا از خاکیها، اثر مشکین رنگ نمیافتد؟
ناز هستی در تماشاخانهٔ دل عیب نیست
کیست در سیر بهار آیینهٔ خودبین نشد
هوش مصنوعی: زیبایی وجود در تماشای دل، عیبی ندارد. مگر کسی در فصل بهار به تماشای زیبایی خود در آینه نمیپردازد؟
بیجگر خوردن، بهار طرز نتوان تازهکرد
غوطه تا در خون نزد فطرت، سخن رنگین نشد
هوش مصنوعی: اگر بدون احساس و بدون شجاعت زندگی کنیم، هرگز نمیتوانیم زیباییهای زندگی را تجربه کنیم. در واقع، وقتی در مشکلات و دردهای عمیق غوطهور شویم، نمیتوانیم به حقیقت وجودی خود پی ببریم و احساسات رنگین و جذاب درون خود را به نمایش بگذاریم.
چشم زخمم تا به روی تیغ او واکردهاند
از روانی موج خون را چون نگه تسکین نشد
هوش مصنوعی: چشم زخم من تا زمانی که تیغ او را دیدهام، بر روی من باز شده است، و خونم مانند موجی روان است، اما نگاه من نتوانسته تسکین یابد.
بسکه ما را عافیت آیینهدار آفت است
آشیان هم جز فشار پنجهٔ شاهین نشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر اینکه ما را خوشبختی و آرامش از دیدهها پنهان کرده است، دیگر هیچ جایی برای ما جز زیر فشار و سختی نیست. در واقع، متوجه میشویم که زندگی ما همچنان تحت تأثیر چالشها و مشکلات است و نمیتوانیم از آرامش واقعی بهرهمند شویم.
داغم از وارستگیهای دعای بیاثر
کز فسون مدعا زحمتکش آمین نشد
هوش مصنوعی: درد و رنج من به خاطر بیثمر بودن دعاهایی است که با وجود تلاش و زحمت، نتیجهای نداشتهاند.
عاقل از وضع ضلالت آگهی از کف نداد
بیخبر ازکفر هم بگذشت و اهل دین نشد
هوش مصنوعی: عاقل با درک و آگاهی از جهل و نادانی دیگران، هرگز خود را در چنین وضعیتی نمیبیند و در حالی که از کفر و بیدینی دیگران بیخبر است، به سمت دین و ایمان نمیرود.
همت وارستگان وامانده اسباب نیست
ز اختلاط سنگ، پرواز شرر سنگین نشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که اراده قوی و بلندی دارند، به هیچ چیز نمیرسند و توانشان از شرایط موجود فراتر میرود. آنها در برابر مشکلات و موانع، نمیگذارند که شرایط سخت، آنها را محدود کند و مانند پرندهای در آسمان، بر افرازند. در واقع، همت و اراده آنها به آنها اجازه میدهد از هر گونه سختی و مشکلات عبور کنند و مانند شررهایی که از سنگ برمیخیزند، به سوی بالا پرواز کنند.
هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم
همچو آتش جز همان خاکسترم بالین نشد
هوش مصنوعی: هر چقدر که تلاش کردیم تا راحتی و آسایش را به دست آوریم، مانند آتش به نابودی کشیده شدیم و به جز خاکستر، چیزی از ما باقی نماند.

بیدل دهلوی