گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵۹

از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک
این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید
ای خوش آن‌سازی‌ که قابل نغمهٔ ‌تحسین نشد
سفله را بیدستگاهی خضر ره راستی‌ست
این پیاده کجروی نگرفت تا فرزین نشد
سینه صافی هم نمی‌گردد علاج بدگهر
تیغ قاتل را وداع زنگ رفع‌کین نشد
دست بردارید از رنگ نشاط این چمن
شبنمی را پشت ناخن زین حنا رنگین نشد
صبح تیغش تا نکرد ابرو بلند از خواب ناز
همچو شمعم تلخی‌ جان باختن ‌شیرین نشد
در بهار صنعت‌آباد معانی رنگ و بو
چون زبان‌ من به یک انگشت‌ کس ‌گلچین نشد
شوخی باد خزان سرمایهٔ اکسیر داشت
نیست زین‌ گلشن پر کاهی‌ که او زرین نشد
خواب راحت بود وقف بیخودی اما چه سود
رنگ ما پرها شکست و قابل بالین نشد
بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی
ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
هوش مصنوعی: ما از وقایع تلخ زندگی غمگین نشدیم و در برابر چالش‌ها و مشکلات، دل‌سرد و ناامید نگردیدیم. تلاش‌های‌مان مانند دیواری در برابر امواج و ضعف‌های دنیا مقاوم و استوار است.
با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک
این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
هوش مصنوعی: با اینکه من لباس فقر به تن دارم و به زرق و برق‌های دنیا اهمیت نمی‌دهم، اما این نمد (پشمینه) هیچ‌گاه به آب آینه سنگین نشده است.
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید
ای خوش آن‌سازی‌ که قابل نغمهٔ ‌تحسین نشد
هوش مصنوعی: از دشواری‌های پذیرش مردم نمی‌توان خسته شد، خوشا به حال کسی که شایسته ستایش و نغمه‌های تحسین است.
سفله را بیدستگاهی خضر ره راستی‌ست
این پیاده کجروی نگرفت تا فرزین نشد
هوش مصنوعی: سفله بدون دستیار خضر، راستی و راهمان را گم کرده است. او که پیاده است، چرخش نادرستی دارد و تا زمانی که از نظر فکری و معنوی به کمال نرسد، نمی‌تواند به درستی هدایت شود.
سینه صافی هم نمی‌گردد علاج بدگهر
تیغ قاتل را وداع زنگ رفع‌کین نشد
هوش مصنوعی: سینه‌ی پاک و بی‌نقص هم نمی‌تواند درمانی برای زخم‌های عمیق و بدجنسی باشد که تیغ یک قاتل باعث آن شده است. وداع با زنگی که نشانه‌ی رفع کینه است، به تنهایی کافی نیست.
دست بردارید از رنگ نشاط این چمن
شبنمی را پشت ناخن زین حنا رنگین نشد
هوش مصنوعی: دست از شادابی و زیبایی این چمن بردارید، چرا که شبنمی که در پشت ناخن زین حنا به رنگی درنیامده است، نشانه‌ای از آن نیست.
صبح تیغش تا نکرد ابرو بلند از خواب ناز
همچو شمعم تلخی‌ جان باختن ‌شیرین نشد
هوش مصنوعی: صبح که تیغ آفتاب بالا می‌آید، ابروهای من از خواب ناز بیدار نمی‌شود و من همچون شمعی هستم که در زندگی‌ام تلخی‌های بسیار را تجربه کرده‌ام، اما این تلخی‌ها هیچ‌گاه شیرین و دلپذیر نمی‌شود.
در بهار صنعت‌آباد معانی رنگ و بو
چون زبان‌ من به یک انگشت‌ کس ‌گلچین نشد
هوش مصنوعی: در بهار، شهر صنعت و هنر معانی و زیبایی‌ها مانند گل‌ها هستند، اما من نتوانستم به راحتی از آنها استفاده کنم و تنها به یک اشاره کوچک بسنده کردم.
شوخی باد خزان سرمایهٔ اکسیر داشت
نیست زین‌ گلشن پر کاهی‌ که او زرین نشد
هوش مصنوعی: باد خزان به شوخی می‌گوید که سرمایه‌اش بی‌فایده است؛ زیرا این گلشن پر از کاه، او را به طلا تبدیل نکرده است.
خواب راحت بود وقف بیخودی اما چه سود
رنگ ما پرها شکست و قابل بالین نشد
هوش مصنوعی: در حالتی که در خواب بی‌خیالی به سر می‌بریم، به نظر می‌رسد که راحتی وجود دارد. اما در نهایت، چه فایده‌ای دارد؟ رنگ ما و حال ما دگرگون شده و دیگر قابل استفاده نیستیم.
بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی
ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد
هوش مصنوعی: بیدل به حدی از قید و بند زبان رهاست که حتی در ناله‌هایش هم نمی‌تواند این جمله برجسته را به طور واضح بیان کند.