گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵۳

قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد
ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد
به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده می‌گردد
جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد
ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد
که گر دامن شکست آیینه‌دار کج کلاهان شد
چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن
اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد
حیا سرمایگیها نیست بی‌سامان مستوری
نگه در هر کجا بی‌پرده شد محتاج مژگان شد
تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمی‌گنجد
چو من ‌آیینه‌ گشتم هرچه صورت بود پنهان شد
بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش
مرا در پردهٔ اندیشه خون ‌کرد وگلستان شد
عدم‌پیمایی موج و حباب ما چه می‌پرسی
همان‌چین‌شکست‌این شیشه‌ها را طاق نسیان شد
دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی
دماغ وقت سودا خوش‌ که آشفت و بیابان شد
چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل
سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشم‌گریان شد
سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان
تو دل‌ در پرده روشن‌ کن برون خواهد چراغان شد
طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل
غبارم‌ گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد
ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، بر سر مزار من، گل‌هایی به خاطر شوق و آرزوی فراوان به بار نشستند و هر ذره خاک من به مانند نمکدان شده است.
به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده می‌گردد
جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد
هوش مصنوعی: اگر به خاطر خدمت و عبادت او تو دچار خستگی و ناتوانی می‌شوی، بدانی که در این حالت، نشانه‌هایی از حضور او در زندگی‌ات نمایان خواهد شد.
ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد
که گر دامن شکست آیینه‌دار کج کلاهان شد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم زمانی که موهای مشکی به هم می‌ریزد چه اتفاقی می‌افتد، زیرا اگر دامن شکست بخورد، افرادی که کلاه کجی دارند هم تغییر خواهند کرد.
چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن
اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد
هوش مصنوعی: اگر تمام وجودت پر از شگفتی و حیرت باشد، چطور می‌توانی به نیرنگ و فریب تصویر حقیقتی را نشان دهی؟ در واقع، در چنین حالتی نمی‌توانی مانند آینه واقعی و صادق باشی.
حیا سرمایگیها نیست بی‌سامان مستوری
نگه در هر کجا بی‌پرده شد محتاج مژگان شد
هوش مصنوعی: شرم و حیا به معنای پوشاندن و مخفی کردن نیست؛ وقتی در جایی بدون پرده و پوشش ظاهر شوی، دیگر به چشمانی که تو را می‌نگرند، نیاز خواهی داشت.
تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمی‌گنجد
چو من ‌آیینه‌ گشتم هرچه صورت بود پنهان شد
هوش مصنوعی: تحیر حالتی است که هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند آن را به درستی توصیف کند. وقتی که من همچون یک آینه شدم، تمامی جلوه‌ها و صورت‌ها در درونم پنهان شدند.
بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش
مرا در پردهٔ اندیشه خون ‌کرد وگلستان شد
هوش مصنوعی: من بهاری را در ذهن خود تصویر کرده‌ام که لطافت و زیبایی آن، تمام افکارم را تحت تأثیر قرار داده و باعث شده که دنیایم پر از گل و رنگ شود.
عدم‌پیمایی موج و حباب ما چه می‌پرسی
همان‌چین‌شکست‌این شیشه‌ها را طاق نسیان شد
هوش مصنوعی: موج و حباب ما در سفر نیستند، پس چه دلیلی برای پرسش درباره‌ی شکست این شیشه‌ها وجود دارد؟ این داستان هم اکنون به فراموشی سپرده شده است.
دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی
دماغ وقت سودا خوش‌ که آشفت و بیابان شد
هوش مصنوعی: دو جهان به خاطر مجنون ما پر از غم و دلتنگی شده، حسی از ناراحتی و خیال‌پردازی او باعث شده که همه چیز به هم بریزد و بیابان زندگی‌اش را پر از شلوغی کند.
چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل
سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشم‌گریان شد
هوش مصنوعی: مانند شبنم، ساغر درد من به سادگی پر نشد؛ تمامی وجودم ذوب شد و در نتیجه، تنها یک چشم غمگین از من باقی ماند.
سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان
تو دل‌ در پرده روشن‌ کن برون خواهد چراغان شد
هوش مصنوعی: دل تو به‌سان مشعلی است که در انتظار شعله‌ای دیگر است؛ پس آن را روشن کن تا نورش برافروخته شود و فضا را روشنایی بخشد.
طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل
غبارم‌ گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد
هوش مصنوعی: محبوب من با زیبایی‌هایش مرا کاملاً تسخیر کرده است. اگر او کمی از جای خود بلند شود، موهایش به هم می‌ریزد و این باعث می‌شود که من در زندگی‌ام دچار آشفتگی و بی‌نظمی شوم.