غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد
جلوهاش جهانی را محو بیخودیها کرد
آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد
خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش
هچو بیضهٔ طاووس در عدم چراغان شد
کوشش زمینگیرم برعروج بینش تاخت
خارپای شمعِ آخر دستگاه مژگان شد
وحشتم درین محفل شوخی سپندی داشت
تا قفس زدم آتش نالهای پرافشان شد
انفعال هستی را من عیار افسوسم
دست داغ سودن بود طبع اگر پشیمان شد
امتحان آفاتم رنگ طاقت دل ریخت
آبگینهام آخر از شکست سندان شد
زین چمن به هر رنگم سیر آگهی مفت است
داغ لاله همکم نیستگر بهار نتوان شد
سازگردنافرازی رنج هرزهگردی داشت
سر به جیب دزدیدم پا مقیم دامان شد
داغ درد شو بیدل کز گداز بی حاصل
اشکها درین محفل ریشخند مژگان شد
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد
هوش مصنوعی: زمانی که پری به نمایش درآمد، موج شیشهای عریان شد. به خاطر آنکه زمان به اندازه کافی پیشرفت کرده، جهانی به زیبایی یوسف در آمده است.
جلوهاش جهانی را محو بیخودیها کرد
آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد
هوش مصنوعی: جلوهٔ او آنچنان تاثیرگذار بود که دنیا را از خود بیخود کرد و مانند آینهای در ویترین فروشگاهی، قیمت حیرت و شگفتی را به طرز عجیبی پایین آورد.
خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش
هچو بیضهٔ طاووس در عدم چراغان شد
هوش مصنوعی: خاک من باعث شد که یاد چهرهای که از عرق میدرخشید بیفتم، گویی که آن چهره شبیه تخممرغ طاووس در تاریکی درخشان بود.
کوشش زمینگیرم برعروج بینش تاخت
خارپای شمعِ آخر دستگاه مژگان شد
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به درک و شناخت بهتر تلاش میکنم، اما در این مسیر با موانعی روبهرو هستم که شبیه به خارهای گلی میشوند که در انتهای شمع وجودم، سختی و تنگنایی را ایجاد میکنند.
وحشتم درین محفل شوخی سپندی داشت
تا قفس زدم آتش نالهای پرافشان شد
هوش مصنوعی: در این جمع، احساس تنهایی و ترس من گویی شوخی و بازی دارد، تا اینکه وقتی قفس افکار و احساساتم را آتش زدم، نالهای با صدای بلند برخاست.
انفعال هستی را من عیار افسوسم
دست داغ سودن بود طبع اگر پشیمان شد
هوش مصنوعی: من به شدت متاثر و ناراحت از وضعیتی هستم که هستی به آن دچار شده است. اگر طبیعتم به طور ناگهانی دچار پشیمانی شود، این احساس تلخ و داغ را به دوش خود میکشم.
امتحان آفاتم رنگ طاقت دل ریخت
آبگینهام آخر از شکست سندان شد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مشکلات و چالشهایی که در زندگی با آنها روبهرو شده اشاره میکند. او میگوید که امتحانات سخت، قدرت و استقامت او را تحت تاثیر قرار داده و مثل شیشهای که شکننده است، او نیز از فشار و آسیبها دچار آسیب میشود. در نهایت، شکست و ضربهای که به او خورده، او را به نقطهای vulnerable و آسیبپذیر رسانده است.
زین چمن به هر رنگم سیر آگهی مفت است
داغ لاله همکم نیستگر بهار نتوان شد
هوش مصنوعی: این چمن رنگارنگ، گواهی بر زیبایی و سرزندگی دارد. نشانههای عشق و احساسم نیز کم نیست، حتی اگر بهار نیاید و دلم تنگ باشد.
سازگردنافرازی رنج هرزهگردی داشت
سر به جیب دزدیدم پا مقیم دامان شد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به چنگ زدن به خواستهها و آرزوهای خود اشاره میکند. او دچار کشمکشهای درونی است و از سویی، احساس میکند که با سر به خواب رفتن درگیر مسائلی است که او را آزار میدهد. در نهایت، شاعر به یک حالت ناپایدار رسیده و گرفتار دامان مشکلات و چالشها شده است.
داغ درد شو بیدل کز گداز بی حاصل
اشکها درین محفل ریشخند مژگان شد
هوش مصنوعی: درد خود را بروز بده، زیرا اشکها در این جمع فقط به تمسخر فروافتادند.

بیدل دهلوی