گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴۲

باز دامان دل آهنگ چه گلشن می‌کشد
ناله‌ای تا می‌کشم طاووس‌گردن می‌کشد
بسکه استحقاق‌گرد بی‌پر و بالم رساست
هرکه دامان تو می‌گیرد سوی من می‌کشد
بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
خامهٔ تصویر بادام تو روغن می‌کشد
ناله اندوه گرانی برنمی‌دارد ز دل
سنگ این کوه از صدا ناز فلاخن می‌کشد
شمع این محفل نی‌ام اما به ذوق تیغ او
تا نفس دارم سری دارم که گردن می‌کشد
پیرو سعی تجرد درنمی‌ماند به عجز
رشته از هر پیرهن خود را به سوزن می‌کشد
اعتبار اهل ظلم از عالم اقبال نیست
آتش‌آلود است آن آبی ‌که آهن می‌کشد
تنگ بر دیوانه شد دشت و در از عریان‌تنی
کیست فهمد بی‌گریبانی چه دامن می‌کشد
ماهی دریای وهمیم‌، آه از تدبیر پوچ
مغز آماج‌ خدنگ و پوست جوشن می‌کشد
عمرها شد سرمه‌سای‌کارگاه عبرتیم
خاکساری انتقام ما ز دشمن می‌کشد
سایه‌را بیدل ز قطع‌ دشت ‌و در تشویش نیست
محمل تسلیم دوش آرمیدن می‌کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز دامان دل آهنگ چه گلشن می‌کشد
ناله‌ای تا می‌کشم طاووس‌گردن می‌کشد
هوش مصنوعی: دل به کجا می‌خواهد برود که چنین ناله‌ای به گوش می‌رسد؟ وقتی که من به سختی به آنجا می‌روم، مانند طاووسی که به جلو می‌افتد، دلخواسته‌ام را می‌کشد.
بسکه استحقاق‌گرد بی‌پر و بالم رساست
هرکه دامان تو می‌گیرد سوی من می‌کشد
هوش مصنوعی: هرچه من به تو نزدیک‌تر می‌شوم و دامنت را می‌گیرم، به سمت خودم جذب می‌شوم؛ زیرا تو به اندازه‌ای علو و شرف داری که من از هیچ مانعی نمی‌ترسم.
بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
خامهٔ تصویر بادام تو روغن می‌کشد
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم چراغی را با رنگ ناز تو روشن کنم، زیرا قلم تصویر تو همچون بادام روغن می‌کشد.
ناله اندوه گرانی برنمی‌دارد ز دل
سنگ این کوه از صدا ناز فلاخن می‌کشد
هوش مصنوعی: شکایت از درد و رنج بالای زندگی، تاثیری بر دل سخت و بی‌احساس مانند سنگ ندارد. این کوه، صدای ناله را نمی‌شنود و حتی نمی‌تواند بر اثر این ناله‌ها تغییر کند.
شمع این محفل نی‌ام اما به ذوق تیغ او
تا نفس دارم سری دارم که گردن می‌کشد
هوش مصنوعی: من در این محفل مانند شمعی نیستم، اما به خاطر زیبایی و تاثیر تیغ او، تا زمانی که زنده‌ام، سرم را با افتخار بالا می‌برم.
پیرو سعی تجرد درنمی‌ماند به عجز
رشته از هر پیرهن خود را به سوزن می‌کشد
هوش مصنوعی: کسی که در تلاش برای رهایی و خلوص است، نمی‌تواند در عجز و ناتوانی بماند؛ مانند این که هر شخصی سعی می‌کند از هر نوع وابستگی و دل‌مشغولی رهایی یابد.
اعتبار اهل ظلم از عالم اقبال نیست
آتش‌آلود است آن آبی ‌که آهن می‌کشد
هوش مصنوعی: اعتبار و ارزش کسانی که ظلم و ستم می‌کنند، به خاطر توجه و اقبال همگانی نیست. آبی که آهن را جذب می‌کند، بی‌گمان ناشی از انفجار و آتش است و این نشان‌دهندهٔ وجود خطر و آسیب است.
تنگ بر دیوانه شد دشت و در از عریان‌تنی
کیست فهمد بی‌گریبانی چه دامن می‌کشد
هوش مصنوعی: دشت برای دیوانه تنگ و بسته شده است و هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند وقتی کسی بدون پوشش و محافظتی در میانه‌ی این فضای خالی قرار دارد، چگونه می‌تواند از دامن خودش محافظت کند.
ماهی دریای وهمیم‌، آه از تدبیر پوچ
مغز آماج‌ خدنگ و پوست جوشن می‌کشد
هوش مصنوعی: ما در دریای خیال و وهم شناوریم و افسوس از تدبیر بی‌فایده‌ای که داریم، چرا که با تیرهای دیگران و آسیب‌های مختلف مورد هدف قرار می‌گیریم و در تلاش برای حفظ خود هستیم.
عمرها شد سرمه‌سای‌کارگاه عبرتیم
خاکساری انتقام ما ز دشمن می‌کشد
هوش مصنوعی: سال‌های زیادی گذشت و ما در کارگاه عبرت، به خاکساری مشغول بودیم. انتقام ما از دشمنان به وسیله شراب کشیده می‌شود.
سایه‌را بیدل ز قطع‌ دشت ‌و در تشویش نیست
محمل تسلیم دوش آرمیدن می‌کشد
هوش مصنوعی: سایه‌ای که از بیدلی به وجود آمده، نه در دشت و نه در نگرانی، نمی‌تواند آرام گیرد؛ او در شب، بی‌توجه به مشکلات، به خواب می‌رود.