غزل شمارهٔ ۱۲۳۹
عریانی آنقدر به برم تنگ میکشد
کز پیکرم به جان عرق رنگ میکشد
آسان مدان به کارگه هستی آمدن
اینجا شرر نفس ز دل سنگ میکشد
فکر میان یار ز بس پیکرم گداخت
نقاش مو ز لاغریام ننگ میکشد
سامان زندگی نفسی چند بیش نیست
عمر خضر خماری ازین بنگ میکشد
زاهد خیال ریش رها کن کزین هوس
آخر تلاش شانه به سر چنگ میکشد
با هیچکس مجوش که تمثال خوب و زشت
رخت صفای آینه بر زنگ میکشد
ای خواجه یک دو گام دگر مفت جهد گیر
باریست زندگی که خر لنگ میکشد
خلقی به گرد قافلهٔ فرصتی که نیست
چون صبح تلخی شکری رنگ میکشد
خون شد دل از عمارت حرصی که عمرهاست
زین کوهسار دوش نگین سنگ میکشد
خامش نوای حسرت دیدار نیستم
در دیده سرمه گر کشم آهنگ میکشد
از حیرت خرام تو کلک دبیر صنع
نقش خیال نیز همان دنگ میکشد
بیدل چو بند نیشکر از فکر آن دهن
معنی فشار قافیهٔ تنگ میکشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عریانی آنقدر به برم تنگ میکشد
کز پیکرم به جان عرق رنگ میکشد
هوش مصنوعی: عریانی و برهنگی به قدری مرا تحت فشار قرار میدهد که عرق از بدنم به جانم رنگ میبازد.
آسان مدان به کارگه هستی آمدن
اینجا شرر نفس ز دل سنگ میکشد
هوش مصنوعی: به آسانی به حضور در این جهان و زندگی بیتوجه نباش، زیرا اینجا همان جایی است که اشتیاق و احساسات عمیق از دل سنگین بیرون میآید.
فکر میان یار ز بس پیکرم گداخت
نقاش مو ز لاغریام ننگ میکشد
هوش مصنوعی: فکر کردن به معشوق باعث شده که جانم از عشق او بسوزد و نقاشی که موهای من را میکشد، از لاغری و نحیفیام احساس شرم میکند.
سامان زندگی نفسی چند بیش نیست
عمر خضر خماری ازین بنگ میکشد
هوش مصنوعی: زندگی ترتیب و سامان خاصی ندارد و عمر آدمی مانند خضر، در حقیقت در حال گذر است و بیشتر شبیه خمودی ناشی از مصرف این زهر مهلک میماند.
زاهد خیال ریش رها کن کزین هوس
آخر تلاش شانه به سر چنگ میکشد
هوش مصنوعی: ای زاهد، از فکر و خیال ریش خود دست بردار، زیرا که در نهایت این اشتیاق، تو را به چنگ زدن به موهای سر وامیدارد.
با هیچکس مجوش که تمثال خوب و زشت
رخت صفای آینه بر زنگ میکشد
هوش مصنوعی: با هیچکس درگیر نشو، زیرا تصویر زیبا و زشت تو، پاکی آینه را تحت تاثیر قرار میدهد.
ای خواجه یک دو گام دگر مفت جهد گیر
باریست زندگی که خر لنگ میکشد
هوش مصنوعی: ای آقای عزیز، یک قدم دیگر هم بیشتر تلاش کن، چون زندگی همچون باری است که یک الاغ لنگ میکشد.
خلقی به گرد قافلهٔ فرصتی که نیست
چون صبح تلخی شکری رنگ میکشد
هوش مصنوعی: افرادی دور و بر قافلهای حضور دارند که فرصتی برایشان وجود ندارد و همانند صبحی که غمگین و تلخ است، شیرینی را به رنگی دیگر میآورند.
خون شد دل از عمارت حرصی که عمرهاست
زین کوهسار دوش نگین سنگ میکشد
هوش مصنوعی: دل از عمارت عشق به شدت حوصلهسربر شده و این احساس سالهاست که مانند یک گوهر از کوهسار روح بیرون میزند.
خامش نوای حسرت دیدار نیستم
در دیده سرمه گر کشم آهنگ میکشد
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من احساس ناامیدی و حسرتی از دیدار ندارم. اگر چشمانم را با سرمه بیارایم، آهنگ اشتیاقی درونم بیدار خواهد شد.
از حیرت خرام تو کلک دبیر صنع
نقش خیال نیز همان دنگ میکشد
هوش مصنوعی: حیرت ناشی از زیبایی و حرکت تو باعث میشود که دستان هنرمند نیز در خلق نقشها و تصاویری از خیال، همانند تو به تماشا و دلباختگی مشغول شوند.
بیدل چو بند نیشکر از فکر آن دهن
معنی فشار قافیهٔ تنگ میکشد
هوش مصنوعی: بیدل مانند نیشکر که در بند است، از فکر آن دهن به خاطر محدودیت قافیه به زحمت میافتد.