غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
شوق دیداری که از دل بال حسرت میکشد
تا به مژگان میرسد آغوش حیرت میکشد
بیرخت تمهید خوابم خجلت ارام نیست
لغزش مژگان من خط بر فراغت میکشد
از عرق پیمایی شبنم پر است آغوش صبح
همت مخمورم از خمیازه خجلت میکشد
هرکجاگل میکند نقش ضعیفیهای من
خامهٔ نقاش، موی چشم صنعت میکشد
ای نهال گلشن عبرت به رعنایی مناز
شمع پستی میکشد چندانکه قامت میکشد
غفلت نشو و نمایت صرفهٔ جمعیت است
تخم این مزرع به جای پشه آفت میکشد
زور بازویی که داری انفعالی بیش نیست
ناتوانی انتقام آخر ز طاقت میکشد
بگذر از حرص ریاستها کز افسون هوس
گرهمه قاضی شوی کارت به رشوت میکشد
بندگی، شاهی، گدایی، مفلسی، گردنکشی
خاک عبرتخیز ما صد رنگ تهمت میکشد
چرخ را از سفلهپرورخواندنکس ننگ نیست
تهمت کمهمتیها تیر همت میکشد
پیرگردیدی ز تکلیف تعلقها برآ
دوش خم از هرچه برداری ندامت میکشد
کوه هم دارد به قدر ناله دامن چیدنی
محمل تمکین هربنیاد خفت میکشد
بیخبر از آفت اقبال نتوان زیستن
عالمی را دار از چاه مذلت میکشد
ای شرر تا چند خواهی غافل ازخود تاختن
گردش چشم است میدانیکه فرصت میکشد
نوحه بر تدبیرکن بیدل که در صحرای عشق
پا به دفع خار زآتش بار منت میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوق دیداری که از دل بال حسرت میکشد
تا به مژگان میرسد آغوش حیرت میکشد
هوش مصنوعی: شوقی که برای دیدار فردی در دل دارم، به قدری عمیق و پر احساس است که تا به چشمانم میرسد و من را در حیرت و شگفتی فرو میبرد.
بیرخت تمهید خوابم خجلت ارام نیست
لغزش مژگان من خط بر فراغت میکشد
هوش مصنوعی: چهره بیتو باعث میشود خوابم آرام نباشد و خجالت بکشم. اشکهای چشمانم بر راحتی و آرامش من خط میکشند و آن را مختل میکنند.
از عرق پیمایی شبنم پر است آغوش صبح
همت مخمورم از خمیازه خجلت میکشد
هوش مصنوعی: در آغوش صبح، عطر و رایحهٔ شبنم پخش شده است. من که در حال نوشیدن بیخبر از خواب و خستگیام، از خمیازهام خجالت میکشم.
هرکجاگل میکند نقش ضعیفیهای من
خامهٔ نقاش، موی چشم صنعت میکشد
هوش مصنوعی: هر جا که احساس لطافت و زیبایی میکنم، هنرمند با دقت و مهارت، تصویر این زیبایی را با نرمی خاصی ترسیم میکند.
ای نهال گلشن عبرت به رعنایی مناز
شمع پستی میکشد چندانکه قامت میکشد
هوش مصنوعی: ای نهال زیبای باغ عبرت، به خوشحالی خود مغرور نشو، چرا که شمعی که در درخشش خود به پیش میرود، به اندازهای که قد میکشد، خود را به پایین میکشد.
غفلت نشو و نمایت صرفهٔ جمعیت است
تخم این مزرع به جای پشه آفت میکشد
هوش مصنوعی: هشیار باش و غافل نشو؛ آنچه نشان میدهد این است که جمعیت نیازمند صرفهجویی است. در این زمین، به جای اینکه پشهها باعث آفت شوند، خود مزرعه آفتی دیگر میکارد.
زور بازویی که داری انفعالی بیش نیست
ناتوانی انتقام آخر ز طاقت میکشد
هوش مصنوعی: قدرتی که نشان میدهی تنها تأثیری از ناتوانی توست و ناتوانیات در نهایت به زحمت خواستههای درونت منجر میشود.
بگذر از حرص ریاستها کز افسون هوس
گرهمه قاضی شوی کارت به رشوت میکشد
هوش مصنوعی: از دنبال کردن حرص و طمع در قدرتها بگذر؛ چون اگر تمام قاضیها هم شوی، باز هم وسوسههای ناخوشایند تو را به سمت فساد میکشاند.
بندگی، شاهی، گدایی، مفلسی، گردنکشی
خاک عبرتخیز ما صد رنگ تهمت میکشد
هوش مصنوعی: در زندگی، ما تجربههای مختلفی از مقام و منزلت، فقر و ثروت، قدرت و ضعف را داریم. گردنکشی و خودپسندی ما، مشتی از واقعیتهای تلخ و عبرتآموز را به نمایش میگذارد و این تجربهها همگی رنگهایی از ستم و تهمت را با خود به همراه دارند.
چرخ را از سفلهپرورخواندنکس ننگ نیست
تهمت کمهمتیها تیر همت میکشد
هوش مصنوعی: هیچ عیبی ندارد که برخی افراد عادی و عامی را متهم به اینکه به پیشرفت کمک نمیکنند، بکنیم، زیرا سازندهی بلندپروازیها در واقع خود انسانها هستند که با تلاش و آرزوهایشان میتوانند به موفقیت برسند.
پیرگردیدی ز تکلیف تعلقها برآ
دوش خم از هرچه برداری ندامت میکشد
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به سن و سالی میرسد، مسئولیتها و وابستگیها بر دوش او سنگینی میکند. وقتی که از این بارها رهایی یابد، ممکن است از اینکه این وابستگیها را رها کرده، پشیمان شود.
کوه هم دارد به قدر ناله دامن چیدنی
محمل تمکین هربنیاد خفت میکشد
هوش مصنوعی: کوه نیز به اندازهی نالههایی که میکند، نرمی و آرامشی دارد که میتواند بار سنگین را تحمل کند و هر بنیادی به آرامی میخوابد.
بیخبر از آفت اقبال نتوان زیستن
عالمی را دار از چاه مذلت میکشد
هوش مصنوعی: آدمی نمیتواند در زندگی بدون آگاهی از مشکلات و چالشها دوام آورد. در شرایطی که فرد به کمبودها و شکستها آگاه نباشد، به مانند کسی است که از چاه ذلت و حقارت در حال رنج کشیدن است.
ای شرر تا چند خواهی غافل ازخود تاختن
گردش چشم است میدانیکه فرصت میکشد
هوش مصنوعی: ای آتش سوزان، تا کی بیتوجه به خودت در حال دویدن هستی؟ باید بدانی که این گذر زمان است که تو را به حرکت درآورده و زمان همیشه در حال سپری شدن است.
نوحه بر تدبیرکن بیدل که در صحرای عشق
پا به دفع خار زآتش بار منت میکشد
هوش مصنوعی: شخصی از دل سوختهاش در دشت عشق، با زحمت و سختی به دنبال آرامش میگردد و به تلخیها و مشکلاتی که مواجه میشود، میبالد و آنها را به دوش میکشد.