غزل شمارهٔ ۱۲۳۷
هرکه حرفی از لبت وامیکشد
از رگ یاقوت صهبا میکشد
بسکه مخمور خیالت رفتهایم
آمدن خمیازهٔ ما میکشد
نازش ما بیکسان بر نیستیست
خار و خس از شعله بالا میکشد
شوق تا بر لب رساند نالهای
گرد دل دامان صحرا میکشد
میرویماز خویشوخجلت میکشیم
ذوق آغوش که ما را میکشد
عشق خونخوار از دم تیغ فنا
دست احسان بر سر ما میکشد
خودگدازی ظرف پیدا کردن است
اشک دریاها به مینا میکشد
عمرها شد پای خوابآلود من
انتقام از سعی بیجا میکشد
نی نشان دارم نه نام اما هنوز
همت من ننگ عنقا میکشد
میگریزم از اثرهای غرور
اشک هر جا سرکشد پا میکشد
محو عشق ازکفر و ایمان فارغست
خانهٔ حیرت تماشا میکشد
بیدل از لبیک و ناقوسم مپرس
عشق درگوشم نواها میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه حرفی از لبت وامیکشد
از رگ یاقوت صهبا میکشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از لبت کلامی برمیدارد، گویا از رگهای گرانبهای یاقوت نوشیدنی مینوشد.
بسکه مخمور خیالت رفتهایم
آمدن خمیازهٔ ما میکشد
هوش مصنوعی: به خاطر خیالات مستکنندهات، آنقدر غرق در فکر تو شدهایم که حتی بازگشت به واقعیت برایمان سخت شده است و در این حالت، احساس خستگی و کسلی میکنیم.
نازش ما بیکسان بر نیستیست
خار و خس از شعله بالا میکشد
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی ما در برابر عدم و نیستی قرار دارد و مانند خار و علفی هستند که از شعله آتش سربلند میکنند.
شوق تا بر لب رساند نالهای
گرد دل دامان صحرا میکشد
هوش مصنوعی: شوق، نالهای را به لبها میرساند و با خود دلم را به دامن صحرا میکشاند.
میرویماز خویشوخجلت میکشیم
ذوق آغوش که ما را میکشد
هوش مصنوعی: ما از خودمان دور میشویم و از شرم و خجالت واهمه داریم، چون حس نزدیکی و آغوش کسی ما را به سمت خود میکشد.
عشق خونخوار از دم تیغ فنا
دست احسان بر سر ما میکشد
هوش مصنوعی: عشق زخمزنی است که با چاقوی نابودی، دست رحمتش را بر سر ما میگذارد.
خودگدازی ظرف پیدا کردن است
اشک دریاها به مینا میکشد
هوش مصنوعی: فقدان خود را رها کردن و رنجهای عمیق را به زیبایی و ظرافت در قالبی تازهای ارائه دادن، همانند این است که اشکهای دریا به ظرفی زیبا تبدیل شوند.
عمرها شد پای خوابآلود من
انتقام از سعی بیجا میکشد
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر خواب آلودگی و بیتوجهیام، زندگیام به هدر رفته و حالا به نوعی زندگیام از تلاشهای بیفایدهام انتقام میکشد.
نی نشان دارم نه نام اما هنوز
همت من ننگ عنقا میکشد
هوش مصنوعی: من نه نشانی دارم و نه نامی، اما هنوز هم اراده و تلاش من به اندازه یک جانور افسانهای و نادر است.
میگریزم از اثرهای غرور
اشک هر جا سرکشد پا میکشد
هوش مصنوعی: من از عواقب ناشی از غرور فرار میکنم و هر جا که اشک ظهور کند، آنجا پا میگذارم.
محو عشق ازکفر و ایمان فارغست
خانهٔ حیرت تماشا میکشد
هوش مصنوعی: عشق تمام مرزهای اعتقاد و عدم اعتقاد را در هم میشکند و در مکان حیرت، هر چیزی را برای تماشا دعوت میکند.
بیدل از لبیک و ناقوسم مپرس
عشق درگوشم نواها میکشد
هوش مصنوعی: بیدل، تو از صداهای لبیک و ناقوس نپرس، چون عشق در گوش من آهنگهایی میسراید.