غزل شمارهٔ ۱۲۳۳
آگاهی دل انجمن اختلاف شد
عکسش فروگرفت چو آیینه صاف شد
کام و زبان به سرمهاش از خاک پرکند
گویایییکه تشنهٔ لاف وگزاف شد
بر چینیات مناز که خاقان به آن غرور
چندی به سر نیامده مویینهباف شد
میل غذاست مرکز بنیاد زندگی
پیچید معده بر هوس جوع و ناف شد
مستغنیام ز دیر و حرم کرد بیخودی
برگرد خویش گردش رنگم طواف شد
آخر به ناله دعوی طاقت نرفت پیش
لب بستنم به عجز دوام اعتراف شد
پیریگره ز رشتهٔ جان سختیام گشود
قد خمیده تیشیهٔ خاراشکاف شد
مردان به شرم جوهر غیرت نهفتهاند
تیغ از حجاب زنگ مقیم غلاف شد
فهمیده نِه قدم کهکمالات راستی
ننگ هزار جاده ز یک انحراف شد
با خامشی بساز که خواهد گشاد لب
میدان همکشیدن اهل مصاف شد
بیدل به چارسوی برودت رواج دهر
گردکساد، جنس وفا را لحاف شد
غزل شمارهٔ ۱۲۳۲: تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شدغزل شمارهٔ ۱۲۳۴: به کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آگاهی دل انجمن اختلاف شد
عکسش فروگرفت چو آیینه صاف شد
هوش مصنوعی: وقتی دل احساس آگاهی میکند، درگیریها و تفاوتها را کنار میگذارد و مانند یک آیینه صاف، حقیقت را بازتاب میدهد.
کام و زبان به سرمهاش از خاک پرکند
گویایییکه تشنهٔ لاف وگزاف شد
هوش مصنوعی: کام و زبانش را با سرمهاش پر کند، او کسی است که به سخنوری و شجاعت در بیان خود افتخار میکند و در عین حال به فخر و بزرگنمایی علاقه دارد.
بر چینیات مناز که خاقان به آن غرور
چندی به سر نیامده مویینهباف شد
هوش مصنوعی: به زیبایی و زرق و برق ظاهری خود مغرور نشو، زیرا حتی بزرگان و قدرتمندان نیز مانند تو روزگاری جوان بودند و عمرشان به پایان میرسد.
میل غذاست مرکز بنیاد زندگی
پیچید معده بر هوس جوع و ناف شد
هوش مصنوعی: تمایل به غذا، مرکز اصلی شکلگیری زندگی است. معده به خاطر نیاز به غذا، دچار پیچیدگی شده و به این ترتیب، زندگی از نهاد خود آغاز میشود.
مستغنیام ز دیر و حرم کرد بیخودی
برگرد خویش گردش رنگم طواف شد
هوش مصنوعی: من به معبد و مکانهای مقدس نیازی ندارم و از دنیای مادی رها شدهام. در این حالت بیحوصلگی، رنگ و روی من به دور خود میچرخد و این چرخش برای من مانند طواف میماند.
آخر به ناله دعوی طاقت نرفت پیش
لب بستنم به عجز دوام اعتراف شد
هوش مصنوعی: در نهایت، با ناله و افسوس نتوانستم به دعوا ادامه دهم و وقتی که دهانم را بستم، به ناتوانی و تسلیم خود اعتراف کردم.
پیریگره ز رشتهٔ جان سختیام گشود
قد خمیده تیشیهٔ خاراشکاف شد
هوش مصنوعی: با بالا رفتن سن و تلخیهای زندگی، به شدت به من فشار آمده است و حالتی خمیده و آسیبدیده پیدا کردهام.
مردان به شرم جوهر غیرت نهفتهاند
تیغ از حجاب زنگ مقیم غلاف شد
هوش مصنوعی: مردان با شرم، اصل غیرت خود را پنهان کردهاند و شمشیرشان به خاطر نبودن کاربرد، در جای خود باقی مانده است.
فهمیده نِه قدم کهکمالات راستی
ننگ هزار جاده ز یک انحراف شد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فهمیدن و درک واقعیات نیازمند تلاش و دقت است. اگر نتوانیم به درستی از راه درست پیروی کنیم، خطا و انحراف میتواند ما را از اهدافمان دور کند و برعکس، یک اشتباه کوچک میتواند عواقب شدیدی داشته باشد. در واقع، هر چقدر که کمال و درستی اهمیت دارد، ناپرهیزی و انحراف هم میتواند پیامدهای ناگواری به همراه داشته باشد.
با خامشی بساز که خواهد گشاد لب
میدان همکشیدن اهل مصاف شد
هوش مصنوعی: خودت را آرام نگهدار، چرا که در آینده موقعیتهایی فراهم خواهد شد که نیاز به صحبت و بیان نکات است. در میدان جنگ، افرادی که درگیر نبرد هستند، باید برای پیش بردن هدف خود آماده شوند.
بیدل به چارسوی برودت رواج دهر
گردکساد، جنس وفا را لحاف شد
هوش مصنوعی: بیدل در این بیت به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن، در دنیای سرد و بیروح زمان، وفا و صداقت به چیزی از درون بدل شده و دیگر انسانی برای آن ارزش قائل نیست. در این شرایط، وفا مانند لحافی شده که دیگر به هیچ جا نمیرسد و از بین رفته است.