گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۳۲

تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد
اضطراب این سپند از آرمیدن داغ شد
هیچکس‌چون نقش‌پا از خاک‌راهم برنداشت
این‌گل محرومی از درد نچیدن داغ شد
می دهد سعی طلب عرض سراغ منزلم
نادویدنها ز درد نارسیدن داغ شد
غافلم از حسنش اما اینقدر دانم‌که دوش
برق‌حیرت جلوه‌ای دیدم‌که دیدن داغ شد
برق بردل ریخت آخر حسرت نشو و نما
چون شرر این دانه از شوق دمیدن داغ شد
از جنون‌پیمایی طاووس بیتابم‌- مپرس
پر زدم چندان‌ که در بالم پریدن داغ شد
محو دیدارکه‌ام کز دورباش جلوه‌اش
برمژه هرقطره اشکم تا چکیدن داغ شد
عاقبت ‌گردنکشان ‌را طو‌ق‌ گردن نقش‌ پاست
شعله هم اینجا به‌ جرم سر کشیدن داغ شد
آب درآیینه آخر فال حیرت می‌زند
آنقدر از پا نشستم کارمیدن داغ شد
غیر عبرت شمع من زین انجمن حاصل نکرد
انچه در دیدن گلش بود از ندیدن داغ شد
ناله‌ای ‌کردم به‌ گلشن بیدل از شوق گلی
لاله‌ها را پنبهٔ ‌گوش از شنیدن داغ شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد
اضطراب این سپند از آرمیدن داغ شد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دل دیوانه دیگر نمی‌تواند بزند و از تپش بازایستاده است. در نتیجه، اضطراب و نگرانی این آتش از آرامش آن به وجود آمده است.
هیچکس‌چون نقش‌پا از خاک‌راهم برنداشت
این‌گل محرومی از درد نچیدن داغ شد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانست اثر پای خود را از روی زمین بردارد، این گل بیچاره به خاطر درد نچیدن، داغ و غمناک شده است.
می دهد سعی طلب عرض سراغ منزلم
نادویدنها ز درد نارسیدن داغ شد
هوش مصنوعی: در تلاش برای جستجوی حال و وضع خود هستم و از جابه‌جا شدن و بی‌قراری رنج می‌کشم. دلم به شدت از اینکه به مقصد نرسیده‌ام، می‌سوزد.
غافلم از حسنش اما اینقدر دانم‌که دوش
برق‌حیرت جلوه‌ای دیدم‌که دیدن داغ شد
هوش مصنوعی: از زیبایی او بسیار غافل هستم، اما این را می‌دانم که دیشب نوری حیرت‌انگیز را دیدم که باعث شد حس عجیبی در من به وجود بیاید.
برق بردل ریخت آخر حسرت نشو و نما
چون شرر این دانه از شوق دمیدن داغ شد
هوش مصنوعی: در آخر، حسرتی عمیق بر دل نشسته که همچون شعله‌ای سوزان، به جان دانه‌ای از شوق و عشق جان می‌بخشد.
از جنون‌پیمایی طاووس بیتابم‌- مپرس
پر زدم چندان‌ که در بالم پریدن داغ شد
هوش مصنوعی: من از دیوانگی و زیبایی طاووس به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌ام و نپرس که چقدر پرواز کرده‌ام، چون در بال‌هایم احساس سوختن و التهاب دارم.
محو دیدارکه‌ام کز دورباش جلوه‌اش
برمژه هرقطره اشکم تا چکیدن داغ شد
هوش مصنوعی: قطع ارتباط با محبوب به قدری مرا مشغول کرده که حتی دوری او بر روی هر قطره اشکم تأثیر گذاشته و آن را داغ و دلتنگ کرده است.
عاقبت ‌گردنکشان ‌را طو‌ق‌ گردن نقش‌ پاست
شعله هم اینجا به‌ جرم سر کشیدن داغ شد
هوش مصنوعی: در نهایت، کسانی که سرکشی می‌کنند، به زنجیر و عذاب می‌افتند. حتی شعله‌هایی که در اینجا به خاطر سرکشی به وجود آمده‌اند، داغ و سوزان شده‌اند.
آب درآیینه آخر فال حیرت می‌زند
آنقدر از پا نشستم کارمیدن داغ شد
هوش مصنوعی: تابش نور در آب‌هایی که در آینه نمایان شده‌اند، حیرت و شگفتی ایجاد می‌کند. من آن‌قدر نشسته‌ام که پاهایم خسته و داغ شده است.
غیر عبرت شمع من زین انجمن حاصل نکرد
انچه در دیدن گلش بود از ندیدن داغ شد
هوش مصنوعی: شمع من در این جمع هیچ بهره‌ای جز عبرت نبرد و آنچه از دیدن گل برایش بود، از ندیدنش دچار درد و ناکامی شد.
ناله‌ای ‌کردم به‌ گلشن بیدل از شوق گلی
لاله‌ها را پنبهٔ ‌گوش از شنیدن داغ شد
هوش مصنوعی: در باغی پر از گل، به خاطر شوقی که به گل لاله داشتم، ناله‌ای سر دادم، و صدای ناله‌ام باعث شد که پنبه‌هایی که در گوش داشتم، از شنیدن آن داغ و ناراحت شوند.