غزل شمارهٔ ۱۲۳۰
هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد
رفتن رنگ دو عالم خون یک ناسور شد
رنگ منت برنمیدارد دل اهل صفا
صبح ، زخم خویش را خود مرهمکافور شد
بسکه دیدم الفت آفاق لبریز گزند
دیدهٔ احباب بر من خانهٔ زنبور شد
بیقرارانت دماغ حسرتی میسوختند
یک شرر ازپرده بیرونزد چراغ طور شد
دل چه سامانکز شکست آرزو بر هم نچید
بس که مو آورد این چینی سر فغفور شد
بود بیتعمیریی صرف بنای کاینات
دل خرابیکرد کاین ویرانهها معمور شد
ترک انصاف از رسوم انتظام یمن نیست
بسکه چشم از معنیام پوشید حاسد،کور شد
گاه توفان غضب از چین ابرو باک نیست
از شکست پل نترسد سیل چون پر زور شد
زبن همه حسرتکه مردم در خمارن مردهاند
جمع شد خمیازهای چند و دهان گور شد
آبله بیسعی پامردی نمیآید به دست
ربشهٔ تاک از دویدن صاحب انگور شد
محنت پیریست بیدل حاصل عیش شباب
هرکه شب می خورد خواهد صبحدم مخمور شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد
رفتن رنگ دو عالم خون یک ناسور شد
هوش مصنوعی: هر کجا که عاشقان آرزوی عشق را درک کردند، رنگ و حال دو جهان مانند جراحتی عمیق و دردناک شد.
رنگ منت برنمیدارد دل اهل صفا
صبح ، زخم خویش را خود مرهمکافور شد
هوش مصنوعی: دلهای پاک و اهل صفا تحت تأثیر زیبایی و لطافت محبت نمیایستند، چرا که زخمهای خود را با مهارت و آرامش درمان میکنند و باید ذکر کرد که این درمان به مانند کافور، خنک و تسکیندهنده است.
بسکه دیدم الفت آفاق لبریز گزند
دیدهٔ احباب بر من خانهٔ زنبور شد
هوش مصنوعی: به قدری که عشق و محبت را در اطرافم دیدم، چشمانم از زخمها و آسیبهای دوستیها پر شده است و زندگیام به کندویی پر از خطر و درد تبدیل شده است.
بیقرارانت دماغ حسرتی میسوختند
یک شرر ازپرده بیرونزد چراغ طور شد
هوش مصنوعی: محبت کسانی که در انتظار و آرزو هستند، دلشان پر از حسرت و عشق است. ناگهان شعلهای از پردهای بیرون آمد و دلی را روشن کرد، مانند نور کوهی که به زیبایی میتابد.
دل چه سامانکز شکست آرزو بر هم نچید
بس که مو آورد این چینی سر فغفور شد
هوش مصنوعی: دل تا چه حد از شکست آرزوها به هم ریخته است که این همه غم و اندوه را جمع کرده و مثل چینی شکسته شده، دیگر سامان نمیگیرد. به قدری در دل بار غم سنگین است که حتی سر فغفور (نماد عظمت و قدرت) نیز زیر این بار خم شده است.
بود بیتعمیریی صرف بنای کاینات
دل خرابیکرد کاین ویرانهها معمور شد
هوش مصنوعی: وجودی بدون هیچ ترمیمی و صرفاً بر پایه تخریب، باعث شد که این دنیا کهنه و ویران، دوباره آباد شود.
ترک انصاف از رسوم انتظام یمن نیست
بسکه چشم از معنیام پوشید حاسد،کور شد
هوش مصنوعی: ترک انصاف در نظم و ترتیب یمن، امری طبیعی است؛ زیرا حاسدی که از حقیقت من غافل است، به خاطر کوری خود از دریافت خوشیها محروم میشود.
گاه توفان غضب از چین ابرو باک نیست
از شکست پل نترسد سیل چون پر زور شد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، زمانی که خشم از چهره کسی نمایان میشود، هیچ نگرانی از شکستها وجود ندارد و سیل قدرتمند هم به همین دلیل از تخریب پلها هراسی ندارد.
زبن همه حسرتکه مردم در خمارن مردهاند
جمع شد خمیازهای چند و دهان گور شد
هوش مصنوعی: از تمام حسرتها و غمهایی که مردم به خاطر نوشیدن الکل در حالت مستی و خماری احساس کردهاند، مجموعهای از خمیازهها به وجود آمده و دهان گور نیز باز شده است.
آبله بیسعی پامردی نمیآید به دست
ربشهٔ تاک از دویدن صاحب انگور شد
هوش مصنوعی: بدون تلاش و زحمت، دستاوردی به دست نمیآید. همانطور که برای بهدست آوردن میوهی خوب نیاز به تلاش و کوشش است، در سایر زمینهها نیز موفقیت حاصل نمیشود مگر با تلاش و پشتکار.
محنت پیریست بیدل حاصل عیش شباب
هرکه شب می خورد خواهد صبحدم مخمور شد
هوش مصنوعی: درد و رنج پیری نتیجه خوشیهای جوانی است. هر کسی که شب را به خوشگذران خویی بگذراند، در صبح روز بعد دچار خماری و پشیمانی خواهد شد.