گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۹

شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
همچو چینی تار مویی ‌کاسهٔ طنبور شد
برق آفت‌گر چنین دارد کمین اعتبار
خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد
عیش صد دانا ز یک نادان منغص می‌شود
ربط مصرع بر هم است آنجا که حرفی کور شد
نفس را ترک هوا روح مقدس می‌کند
شعله‌ای‌ کز دود فارغ ‌گشت عین نور شد
گر نمکدانت چنین در دیده‌ها دارد اثر
آب در آیینه همچون اشک خواهد شور شد
دل شکست اماکسی بر نالهٔ ما پی نبرد
موی چینی جوهر آیینهٔ فغفور شد
کاش چون نقش قدم با عاجزی می‌ساختم
بسکه سعی ما رسایی‌کرد منزل دورشد
ساغر عشق مجازم نشئهٔ تحقیق داد
مشت خونم جون مجنون می‌زد ومنصورشد
چون سحر کم نیست‌ گر عرض غباری داده‌ایم
بیش ازین نتوان به سامان نفس مغرور شد
عمرها شد بیدل احرام خموشی بسته‌ام
آخراین ضبط نفس خواهد خروش صور شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
همچو چینی تار مویی ‌کاسهٔ طنبور شد
هوش مصنوعی: در شب، هنگامی که دل شوره و ناامیدی را تجربه کرد، احساساتش به شدت شعله‌ور شده و مانند یک تکه چینی که در اثر فشار کاری می‌شکند، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. این احساسات در او مانند صدای طنبور به وجود آمد.
برق آفت‌گر چنین دارد کمین اعتبار
خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد
هوش مصنوعی: برق آفتاب به آرامی در کمین است و در نهایت اعتبار و ارزش کشت و خرمن ما را به خطر می‌اندازد، مانند اینکه روزی بر سر ما خواهد آمد که همچون یک مور کوچک بی‌اهمیت شویم.
عیش صد دانا ز یک نادان منغص می‌شود
ربط مصرع بر هم است آنجا که حرفی کور شد
هوش مصنوعی: زندگی صد دانشمند به خاطر یک نادان خراب می‌شود، زیرا ارتباط و هماهنگی سخنان در جایی که گفتار نادرست و نادانی وجود دارد، به هم می‌ریزد.
نفس را ترک هوا روح مقدس می‌کند
شعله‌ای‌ کز دود فارغ ‌گشت عین نور شد
هوش مصنوعی: اگر انسان از خواسته‌ها و تمایلات نفسانی خود دست بکشد، روح او پاک و مقدس می‌شود. همچنان که آتش، با رهایی از دودی که تولید می‌کند، به نور خالص تبدیل می‌شود.
گر نمکدانت چنین در دیده‌ها دارد اثر
آب در آیینه همچون اشک خواهد شور شد
هوش مصنوعی: اگر دهان تو بویی از نمک دارد، در چشمان دیگران مانند آب در آینه، تاثیرش را خواهد گذاشت و مانند اشک، دل‌ها را متاثر خواهد کرد.
دل شکست اماکسی بر نالهٔ ما پی نبرد
موی چینی جوهر آیینهٔ فغفور شد
هوش مصنوعی: دل ما شکست اما کسی به درد و غم ما توجه نکرد. موی چینی مانند جوهر درخشان آیینهٔ فغفور شد.
کاش چون نقش قدم با عاجزی می‌ساختم
بسکه سعی ما رسایی‌کرد منزل دورشد
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم مانند ردپایی بر زمین، با فروتنی و ناتوانی‌ام نشانه‌هایی بگذارم، زیرا تلاش‌های ما به قدری ناکام مانده که مقصدی که می‌خواستیم به آن برسیم، از دسترس‌مان دور شده است.
ساغر عشق مجازم نشئهٔ تحقیق داد
مشت خونم جون مجنون می‌زد ومنصورشد
هوش مصنوعی: جام عشق، مجازی است که نشئهٔ حقیقت را به من می‌دهد. ضربه‌ای که خونم را به جوش می‌آورد، جان مجنون را می‌زد و مرا به مرتبهٔ بالاتری رساند.
چون سحر کم نیست‌ گر عرض غباری داده‌ایم
بیش ازین نتوان به سامان نفس مغرور شد
هوش مصنوعی: اگر در اوایل صبح اندکی از مشکلات و غبارها را بیان کرده‌ایم، به خاطر این است که نمی‌توانیم بیشتر از این به نفس مغرور فخر بفروشیم.
عمرها شد بیدل احرام خموشی بسته‌ام
آخراین ضبط نفس خواهد خروش صور شد
هوش مصنوعی: سال‌هاست که من در سکوت به سر می‌برم و دل نمی‌زنم. اما در نهایت، این خودداری و آرامش حتماً به صدایی بلند تبدیل خواهد شد.