گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۷

مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد
آب گردید انتظار و عالم دیدار شد
خلق آخر در طلب واماندگی اظهار شد
بر ره خوابیده پا زد آبله بیدار شد
سایه‌وار از سجده طی‌ کردم بساط اعتبار
کوه و دشت از سودن پیشانی‌ام هموار شد
غیر بیمغزی حصول اعتبار پوچ چیست
غنچه سر بر باد داد و صاحب دستار شد
حسن در خورد تغافل داشت سامان غرور
بسکه چین اندوخت ابرو تیغ جوهردار شد
عالمی را الفت رنگ از تنزه بازداشت
دستها اینجا به افسون حنا بیکار شد
در غبار وهم و ظن جمعیت دل باختم
خانه از سامان اسباب هوس بازار شد
از وجود آگه شدیم اما به ایمای عدم
چشمکی زد نقش پا تا چشم ما بیدار شد
رنج هستی اینقدر از الفت دل می‌کشم
ناله را در نی‌ گره پیش آمد و زنار شد
ننگ خست توأم بی‌دستگاهی بوده است
رفت تا ناخن‌ گشاد پنجه‌ام دشوار شد
خجلت غفلت قوی‌تر کرد بر ما رفع وهم
سایه تا برخاست از پیش نظر دیوار شد
محو او باید شدن تا وارهیم از ننگ طبع
خار از همرنگی آتش‌ گل بی‌خار شد
بیدل افسون هوس ما را ز ما بیگانه‌ کرد
بسکه مرکز بر خیال پوچ زد پرگار شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد
آب گردید انتظار و عالم دیدار شد
هوش مصنوعی: مژده‌ای برای شما که شور و شوق وصال به حداکثر رسیده است. حالا که دیگر هیچ چیز مانع از برقراری ارتباط و دیدار نمی‌شود، شرایط انتظار به خوشی تبدیل شده و به عالم دیدار رسیده‌ایم.
خلق آخر در طلب واماندگی اظهار شد
بر ره خوابیده پا زد آبله بیدار شد
هوش مصنوعی: مردم در جستجوی هدف و آرزوهای خود هستند و در این راه، بعضی از آن‌ها به مانند کسی که در خواب است و نمی‌تواند به حرکت درآید، درجا می‌زنند. اما در این میان، عده‌ای دیگر بیدار می‌شوند و تلاش می‌کنند تا به مقصود خود برسند.
سایه‌وار از سجده طی‌ کردم بساط اعتبار
کوه و دشت از سودن پیشانی‌ام هموار شد
هوش مصنوعی: با حالت فروتنی و تواضع، از سجده‌های مکرر خود، محیط زندگیم را از هر دو طرف (کوه و دشت) آسوده و بی‌دغدغه کردم. پیشانی‌ام که بر زمین می‌ساید، زمینه را برای عبور و پیشرفت فراهم کرده است.
غیر بیمغزی حصول اعتبار پوچ چیست
غنچه سر بر باد داد و صاحب دستار شد
هوش مصنوعی: بیمغزی و بی‌فایده بودن تلاش برای کسب اعتبار و وابستگی به ظواهر، به مانند غنچه‌ای است که خود را به باد سپرده و فردی که ظاهری با ارشاد و لباس فاخر دارد، در واقع چیزی به جز ظاهرسازی نیست.
حسن در خورد تغافل داشت سامان غرور
بسکه چین اندوخت ابرو تیغ جوهردار شد
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی در بی‌توجهی دارد و غرور او به قدری است که ابروانش مانند تیغی تیز و جذاب شده است.
عالمی را الفت رنگ از تنزه بازداشت
دستها اینجا به افسون حنا بیکار شد
هوش مصنوعی: آدمی که در دنیا با رنگ و زیبایی‌ها محاصره شده است، نمی‌تواند از پاکی و خلوص خود دست بردارد. در اینجا، به وسیله‌ی افسون حنا، دست‌ها بی‌کار و بی‌هدف می‌مانند.
در غبار وهم و ظن جمعیت دل باختم
خانه از سامان اسباب هوس بازار شد
هوش مصنوعی: در میان تردیدها و خیال‌ها، قلب من را در میان جمعیت گم کردم و زندگی‌ام به هم ریخته شد، به‌طوری که آرزوهای من مانند یک بازار پرهیاهو شده است.
از وجود آگه شدیم اما به ایمای عدم
چشمکی زد نقش پا تا چشم ما بیدار شد
هوش مصنوعی: ما از وجود و حقیقت آگاه شدیم، اما به نشانه‌ی عدم، یک نگاهی به رد پا کردیم تا چشم‌های ما بیدار شود.
رنج هستی اینقدر از الفت دل می‌کشم
ناله را در نی‌ گره پیش آمد و زنار شد
هوش مصنوعی: در زندگی، به خاطر عشق و محبت، درد و رنج زیادی را تحمل می‌کنم و این درد چنان عمیق است که باعث می‌شود ناله‌ام را مانند صدای نی به گوش دیگران برسانم. در این مسیر، مشکلاتی پیش می‌آید و احساس می‌کنم که به زنجیرهایی محکوم شده‌ام.
ننگ خست توأم بی‌دستگاهی بوده است
رفت تا ناخن‌ گشاد پنجه‌ام دشوار شد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ننگ و سرخوردگی من ناشی از ناتوانی و بی‌عملی بوده، تا زمانی که کارهایم دشوار و پیچیده شد و نتوانستم به آن‌ها رسیدگی کنم.
خجلت غفلت قوی‌تر کرد بر ما رفع وهم
سایه تا برخاست از پیش نظر دیوار شد
هوش مصنوعی: ما از غفلت خود خجالت می‌کشیم، چون این احساس ما را بیشتر تحت تأثیر قرار داده است. با این حال، ما توانستیم این خیال را که سایه‌ای بر ما افتاده بود، کنار بزنیم و از موانع فکری عبور کنیم.
محو او باید شدن تا وارهیم از ننگ طبع
خار از همرنگی آتش‌ گل بی‌خار شد
هوش مصنوعی: برای رهایی از زشتی و ننگی که به خاطر شباهت به چیزهای بی‌ارزش به ما چسبیده، باید خودمان را کاملاً به او بسپاریم و محو او شویم. در این حالت، مانند آتش که به گل بی‌خار تبدیل می‌شود، ما هم به زیبایی و لطافت دست پیدا خواهیم کرد.
بیدل افسون هوس ما را ز ما بیگانه‌ کرد
بسکه مرکز بر خیال پوچ زد پرگار شد
هوش مصنوعی: شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که آرزوها و خواسته‌های او باعث شده‌اند تا از خود واقعی‌اش فاصله بگیرد. او با بیان این که خیالات بی‌اساس و پوچ مرکز تفکرش شده‌اند، نشان می‌دهد که این خیالات چقدر او را از خود دور کرده و به نوعی او را بیگانه کرده‌اند.