غزل شمارهٔ ۱۲۲۶
اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
کزتصور خونم آب تیغ اوتر شد
حرف شعله خویش را، با محیط سر کردم
فلس ماهیان یکسر دیده سمندر شد
کافو نونلبی وا کرد، حسنوعشق شورانگیخت
احوالی ضرور افتاد قند ما مکرر شد
در جهان نومیدی محو بود آفتها
آررو فضولی کرد جستجو ستمگر شد
گردش فلک دیدی، ای جنون تأمل چیست
دور، دور بیباکیست شیشه وقف ساغر شد
هرچه با جنونپیوست زکمین آفت رست
پاسبان خود گردید خانهای که بی در شد
خواب گل در این گلشن تهمت خیالی بود
رنگ پهلوییگرداند تا امید بستر شد
راحت آرزوییها داغ کرد محفل را
رنگها چو شمع اینجا صرف بالش پر شد
کسب عزت دنیا سخت عبرتآلودست
خاک گشت سر در جیب قطرهای که گوهر شد
آه بر در دونان آخر التجا بردیم
تشنهکام میمردیم آبرو میسر شد
بیلدل این تغافلها جرم خست کس نیست
احتیاجها شورید گوش دوستان کر شد
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
کزتصور خونم آب تیغ اوتر شد
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا شکارم اینقدر لاغر شده است، ولی به خاطر این که به یاد تیغ او میافتم، گویا خونم هم کموجودتر شده است.
حرف شعله خویش را، با محیط سر کردم
فلس ماهیان یکسر دیده سمندر شد
هوش مصنوعی: شعلهی وجود خود را با محیطی که در آن هستم در میان گذاشتم، بهطوریکه فلس ماهیها بهطور کامل به پوست سمندر تبدیل شد.
کافو نونلبی وا کرد، حسنوعشق شورانگیخت
احوالی ضرور افتاد قند ما مکرر شد
هوش مصنوعی: حروف "کاف" و "نون" به شکل خاصی بیان شدند و حالتی عاشقانه و دلانگیز را در ما ایجاد کردند. عشق و زیبایی به طور خاص و ضروری بر ما تأثیر گذاشت و شیرینی زندگی ما دوباره تکرار شد.
در جهان نومیدی محو بود آفتها
آررو فضولی کرد جستجو ستمگر شد
هوش مصنوعی: در دنیای ناامیدی، مشکلات و سختیها وجود دارد. آرزو و امید مثل فضولی در تلاشند، اما در این میان، ظلم و ستم نیز بروز میکند.
گردش فلک دیدی، ای جنون تأمل چیست
دور، دور بیباکیست شیشه وقف ساغر شد
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی چرخش زمان و تأثیر آن بر انسانی که به دنبال لذت و شادی است، میپردازد. اشاره به این دارد که در این دنیای متغیر و بیرحم، انسان باید بتواند از لحظات و لذتها بهرهبرداری کند. به نوعی نشان میدهد که فاصله گرفتن از خواستهها و شجاعت در تجربه کردن زندگی، میتواند به شکستن محدودیتها و دستیابی به آزادی منجر شود.
هرچه با جنونپیوست زکمین آفت رست
پاسبان خود گردید خانهای که بی در شد
هوش مصنوعی: هر چیزی که با دیوانگی و جنون در ارتباط باشد، از آسیبهای پنهان رهایی خواهد یافت و در نتیجه، آن چیز مانند نگهبانی برای خود میشود، مانند خانهای که در آن بیدر و درِ حفاظت شدهای ندارد.
خواب گل در این گلشن تهمت خیالی بود
رنگ پهلوییگرداند تا امید بستر شد
هوش مصنوعی: خواب گل در این باغ زیبا فقط یک خیال بود که رنگ و بویی به آن بخشید تا امید برای زندگی و آرامش به وجود آید.
راحت آرزوییها داغ کرد محفل را
رنگها چو شمع اینجا صرف بالش پر شد
هوش مصنوعی: آرزوهای دل، فضای جمع را به گرمی و شادی پر کرده است؛ و رنگها مانند شمع، در اینجا سرتاسر دل را روشن کردهاند.
کسب عزت دنیا سخت عبرتآلودست
خاک گشت سر در جیب قطرهای که گوهر شد
هوش مصنوعی: کسب مقام و اعتبار در این دنیا پر از درسی است که باید از آن عبرت گرفت. انسانی که خود را در خاک و زمین مدفون میبیند، تنها با وجود ذرهای از ارزش و خصائل نیکو میتواند به گوهر و ارزش واقعی خویش دست یابد.
آه بر در دونان آخر التجا بردیم
تشنهکام میمردیم آبرو میسر شد
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی به کسانی که در مقام پایینتری هستند، درخواست کمک کردیم و در حالی که تشنه و نیازمند بودیم، توانستیم آبرویمان را حفظ کنیم و به خواستهامان برسیم.
بیلدل این تغافلها جرم خست کس نیست
احتیاجها شورید گوش دوستان کر شد
هوش مصنوعی: در این متن اشاره به این دارد که بیتوجهیها و عاداتی که در بین دوستان وجود دارد، تنها به گردن کس خاصی نیست، بلکه نیازها و خواستههایشان باعث شده که به یکدیگر بیاعتنایی کنند و گوشهایشان به درد و مشکلات یکدیگر نرسد. در واقع، این بیتوجهی ناشی از اضطراب و نیازهای خودشان است که به ارتباطاتشان آسیب میزند.
حاشیه ها
1396/05/21 10:08
حبیب حصیر
در بیت دوم همین غزل (حرف شعله خویش را ....) اشتباه است درستش این است (حرف شعله ی خوی اش، با محیط سرکردم).
در بیت سوم مصرع دوم ( احوالی ) اشتباه است (احولی) درست است به فتح الف و فتح واو.
در بیت ششم مصرع اول (زکمین) درست نیست (از کمین) درست است.
بیدل هم در اخیر شعر اشتباه تایپی دارد. ممنون