غزل شمارهٔ ۱۲۲۵
ای شمع تک وتاز نفس گرد سفر شد
اکنون به چه امید توان سوخت سحر شد
در نسخهٔ بیحاصل هستی چه توان خواند
زان خطکه غبار نفسش زبر و زبر شد
مردم همه در شکوهء بیکاری خویشند
سرخاری این طایفه هنگامهٔ گر شد
در خامهٔ تقدیر نگونی عرقی داشت
کاخر خط پیشانی ما اینهمه تر شد
تمثال به آن جلوه نمودیم مقابل
ای بیخردان آینهداری چه هنر شد
افسانهٔ خاموشی منکیستکه نشنید
گم شد جرس از قافله چندانکه خبرشد
یاران نرسیدند به داد سخن من
نظمم چه فسون خواند که گوش همه کر شد
چون سبحه درین سلسله بیگانگیی نیست
سرها همه پا بود که پاها همه سر شد
گستاخیام از محفل آداب بر آورد
گردیدن منگرد سرش حلقهٔ در شد
فریاد که از دل به حضوری نرسیدم
شب بودکه در خانهٔ آیینه سحر شد
در قسلزم تقدیرکه تسلیم کنار است
کشتی و کدو، صورت امواج خطر شد
چون ما نو آنکس که به تسلیم جبین سود
هرچند که تیغش به سر افتاد سپر شد
تا یک مژه خوابم برد ازخویش چو اخگر
خاکستر دل جوش زد و بالش پر شد
فکر چمنآرایی فردوس که دارد
سر در قدمت محو گریبان دگر شد
بیدل نشوی غافل از اقبال گریبان
هر قطره که در فکر خود افتاد گهر شد
غزل شمارهٔ ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شدغزل شمارهٔ ۱۲۲۶: اینقدر نمیدانم صیدم از چه لاغر شد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شمع تک وتاز نفس گرد سفر شد
اکنون به چه امید توان سوخت سحر شد
هوش مصنوعی: ای شمع، تو که با نشاط و بیتابی در حال شعلهور شدن هستی، حالا که سفر به پایان رسیده، به چه امیدی میتوانی در صبحگاه زندگی ادامه دهی و بسوزی؟
در نسخهٔ بیحاصل هستی چه توان خواند
زان خطکه غبار نفسش زبر و زبر شد
هوش مصنوعی: در دنیای بیمحتوایی که در آن زندگی میکنیم، چه فایدهای دارد که از نوشتهای بخوانیم که به دلیل کثیفی و بیکیفیتی، سخت قابل فهم است؟
مردم همه در شکوهء بیکاری خویشند
سرخاری این طایفه هنگامهٔ گر شد
هوش مصنوعی: مردم همه از بیکاری خود ناراحت و نگران هستند و در عوض، این گروه همواره در حال نمایشی پر سر و صدا هستند.
در خامهٔ تقدیر نگونی عرقی داشت
کاخر خط پیشانی ما اینهمه تر شد
هوش مصنوعی: در قلم سرنوشت، نشانی از عرق وجود داشت که باعث شد خط پیشانی ما به این حد مرطوب و نمناک شود.
تمثال به آن جلوه نمودیم مقابل
ای بیخردان آینهداری چه هنر شد
هوش مصنوعی: ما با زیبایی خود را به نمایش گذاشتیم، اما ای نادانان، آینهداری چه هنری به شمار میآید؟
افسانهٔ خاموشی منکیستکه نشنید
گم شد جرس از قافله چندانکه خبرشد
هوش مصنوعی: داستان خاموشی من، چه کسی را جذب کرده است که صدای جرس از کاروان گم شود، آنقدر که اخبار آن به گوش برسد؟
یاران نرسیدند به داد سخن من
نظمم چه فسون خواند که گوش همه کر شد
هوش مصنوعی: دوستان نتوانستند به صحبتهای من توجه کنند و آنچنان چیزی از من شنیدند که تمام توجهها را از دست دادند.
چون سبحه درین سلسله بیگانگیی نیست
سرها همه پا بود که پاها همه سر شد
هوش مصنوعی: در این جمع نمیتوان هیچ بیگانگیای یافت؛ همه اعضا با هم هماهنگاند و هر کس در جایگاه خود درست است.
گستاخیام از محفل آداب بر آورد
گردیدن منگرد سرش حلقهٔ در شد
هوش مصنوعی: من از ادب و آداب اجتماعی سرپیچی کردم و به گرد هم آمدن در جمع به سر و صدای خود ادامه دادم.
فریاد که از دل به حضوری نرسیدم
شب بودکه در خانهٔ آیینه سحر شد
هوش مصنوعی: درگیریهای درونی و عاطفی من باعث شد که نتوانم به کسی مراجعه کنم یا خودم را بیان کنم. در تاریکی شب، حتی در حالی که سحر در حال فرا رسیدن بود، احساس تنهایی و ناتوانی میکردم.
در قسلزم تقدیرکه تسلیم کنار است
کشتی و کدو، صورت امواج خطر شد
هوش مصنوعی: در دنیای تقدیر که فقط باید تسلیم شد، کشتی و کدو، هر دو در برابر امواج خطر قرار دارند.
چون ما نو آنکس که به تسلیم جبین سود
هرچند که تیغش به سر افتاد سپر شد
هوش مصنوعی: وقتی ما به تسلیم و فروتنی نزدیک میشویم، حتی اگر دشمنان هم با شمشیر به ما حمله کنند، ما مانند سپری عمل میکنیم که در برابر ضربهها مقاومت میکند.
تا یک مژه خوابم برد ازخویش چو اخگر
خاکستر دل جوش زد و بالش پر شد
هوش مصنوعی: وقتی که یک مژه خوابم برد و از خودم غافل شدم، مانند یک خاکستر در حال جوش زدن بودم و دلم آتش گرفت و بالش پر از احساسات شد.
فکر چمنآرایی فردوس که دارد
سر در قدمت محو گریبان دگر شد
هوش مصنوعی: به این فکر کن که باغ و گلکاری بهشتی که در آن هستی، چقدر زیبا و دلفریب است. در چنین مکان فوقالعادهای، همه چیز به شدت تحت تاثیر تو قرار گرفته و گویی آن زیبایی کمکم دور و برش را فراموش میکند.
بیدل نشوی غافل از اقبال گریبان
هر قطره که در فکر خود افتاد گهر شد
هوش مصنوعی: اگر به فرصتی که در زندگی برای انسانی به وجود میآید بیتوجه باشی، هر لحظهای که در فکر خود غرق میشوی، میتواند به نوعی ارزشمند و مانند مروارید باشد.
حاشیه ها
1392/05/26 22:07
isa
غزل 1225 بیت یازدهم واژه قلزم صحیح است که به اشتباه قسلزم نوشته شده است
1392/05/26 22:07
isa
وباز در بیت دوازدهم عبارت باید ماه نو باشد که مانو نوشته شده است