گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۴

بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
لآستان او به یاد آمد جبیبم آب شد
تا قیامت بر‌نمی‌آیم ز شرم ناکسی
داشتم گرد سرش گردیدنی گرداب شد
عجز بردیم و قبول بار رحمت بافتیم
آنچه اینجا کاسد ما بود آنجا باب شد
حرص پهلوها تهی‌کرد ازحضور بوریا
در خیال‌خوب مخمل عالمی بیخواب شد
آنقدرها نیست این پست و بلند اعتبار
صنع‌ تصحیفی است‌ گر بواب ما نواب شد
تا قوا سستی ندارد این تعلقها بجاست
با گسستن بست‌ پیمان رشته چون بیتاب شد
گر گذشتن شد بقین بگذر ز تدبیر جسد
فکرکشتی چیست هرگاه آبها پایاب شد
دانه مهری بود بر طومار وهم شاخ و برک
دل ز جمعیت‌گذشت و عالم اسباب شد
زندگی‌ گر عبرت‌ آهنگ همین ‌شور و شر است
چون نفس نتوان به ساز ما و من مضراب شد
خاک گردیدبم اما رمز دل نشکافتیم
در پی این دانه چندین آسیا بی‌آب شد
جستجوی رفتگان سر بر هوا کردیم حیف
پیش ما بود آنچه ما را در نظر ناباب شد
قامتت خم‌گشت بیدل ناگزیر سجده باش
ناتوانی هر کجا بی‌پرده شد محراب شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد
لآستان او به یاد آمد جبیبم آب شد
هوش مصنوعی: امشب با شرم و تعظیم به درگاه او آمده‌ام و عرق عجز و نیازم از تعهد و محبت به او می‌ریزد. در این لحظه به یاد دوستی‌ام با او، احساس شوق و اشتیاقی در درونم ایجاد شده است.
تا قیامت بر‌نمی‌آیم ز شرم ناکسی
داشتم گرد سرش گردیدنی گرداب شد
هوش مصنوعی: من تا قیامت از شرم و خجالت به میدان نخواهم آمد، زیرا که گرد یک ناکس و بی‌خود، دورم چرخید و به گمراهی افتادم.
عجز بردیم و قبول بار رحمت بافتیم
آنچه اینجا کاسد ما بود آنجا باب شد
هوش مصنوعی: ما از ناتوانی خود رها شدیم و توفیق دریافت نعمت‌های الهی را پیدا کردیم. چیزهایی که اینجا برای ما بی‌فایده بود، در آنجا مورد قبول و ارزشمند واقع شد.
حرص پهلوها تهی‌کرد ازحضور بوریا
در خیال‌خوب مخمل عالمی بیخواب شد
هوش مصنوعی: حرص و طمع باعث شده است که افراد از نعمت‌ها و راحتی‌های زندگی دور بمانند و به جای آن، در خیال زندگی‌های بهتر و لوکستر غرق شوند. این حالت، خواب و آرامش را از آن‌ها گرفته است.
آنقدرها نیست این پست و بلند اعتبار
صنع‌ تصحیفی است‌ گر بواب ما نواب شد
هوش مصنوعی: این مقام و اعتبار آن‌قدرها مهم نیست؛ اعتبار نشان‌دهنده‌ی واقعی چیزی نیست. اگر ما صاحب قدرت و مقام شویم، تنها به خاطر تصادف یا تغییرات است.
تا قوا سستی ندارد این تعلقها بجاست
با گسستن بست‌ پیمان رشته چون بیتاب شد
هوش مصنوعی: این ارتباط‌ها زمانی مناسب است که نیروها و عزم آدمی قوی و پایدار باشد. اما وقتی که فرد دچار بی‌تابی و ناآرامی می‌شود، باید بندهای این ارتباط‌ها را گسسته و فاصله بگیرد.
گر گذشتن شد بقین بگذر ز تدبیر جسد
فکرکشتی چیست هرگاه آبها پایاب شد
هوش مصنوعی: اگر درگذشتن حتمی است، پس از تلاش برای تدبیر و برنامه‌ریزی بی‌فایده است. مانند کشتی‌ای که در زمان طغیانی آب، هیچ نجاتی ندارد؛ وقتی آب‌ها آرام شد، دیگر چه فایده‌ای دارد؟
دانه مهری بود بر طومار وهم شاخ و برک
دل ز جمعیت‌گذشت و عالم اسباب شد
هوش مصنوعی: دانه‌ای از محبت بر روی نوار خیال قرار گرفت و با دل‌نگرانی از جمع بودن، باعث شد که جهان پر از علل و اسباب شود.
زندگی‌ گر عبرت‌ آهنگ همین ‌شور و شر است
چون نفس نتوان به ساز ما و من مضراب شد
هوش مصنوعی: زندگی پر از شور و هیجان است و اگر بخواهیم زندگی را به همان طریقی که دوست داریم پیش ببریم، ممکن است برای ما خطرناک و زیان‌بار باشد.
خاک گردیدبم اما رمز دل نشکافتیم
در پی این دانه چندین آسیا بی‌آب شد
هوش مصنوعی: ما به خاک تبدیل شدیم اما راز دل را نتوانستیم باز کنیم. برای پیدا کردن این دانه، آسیاب‌های زیادی بدون آب شدند.
جستجوی رفتگان سر بر هوا کردیم حیف
پیش ما بود آنچه ما را در نظر ناباب شد
هوش مصنوعی: ما به دنبال کسانی که رفته بودند، امید داشتیم، اما متأسفانه آنچه که در نظر ما بود، مناسب و خوب نبود.
قامتت خم‌گشت بیدل ناگزیر سجده باش
ناتوانی هر کجا بی‌پرده شد محراب شد
هوش مصنوعی: به خاطر قامت زیبایت، بیدل، ناچار باید سجده کرد؛ زیرا هر جا که ناتوانی خود را بدون پرده و پوشش نشان دهد، آنجا به مکانی مقدس تبدیل می‌شود.