گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۳

صیاد بی‌نشانی پرواز رنگ ما شد
آن پر که داشت عنقا صرف خدنگ ما شد
روزی که اعتبارات سنجید نقد ذرات
رنگ پریده هرجا گل کرد سنگ ما شد
کم پایی طلب ماند ناقص خرام تحقیق
راه جهاد مسدود از کفش تنگ ما شد
در فکر دل فتادیم‌، راحت ز دست دادیم
صافی کدورت انگیخت آیینه زنگ ما شد
حیران ناتوانی ماندیم و عمر بگذشت
رنگ شکستهٔ ما قید فرنگ ما شد
در وادی املها کوشش نداشت تقصیر
کمفرصتی قدم زد تا عذر لنگ ما شد
رنگ بهار هستی تکلیف صد جنون داشت
هر سبزه‌ای که گل کرد زین باغ بنگ ما شد
اندوه بیدماغی درهم شکست ما را
مینا تهی شد از می چندانکه سنگ ما شد
دل برده بود ما را آن سوی نیستی‌ها
افسانهٔ قیامت چندی درنگ ما شد
گر فهم راز کردیم یا چشم باز کردیم
بر هر چه ناز کردیم سامان ننگ ما شد
چون شمع سیر این بزم با ما نساخت بیدل
مژگان گشودن آخر کام نهنگ ما شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صیاد بی‌نشانی پرواز رنگ ما شد
آن پر که داشت عنقا صرف خدنگ ما شد
هوش مصنوعی: صیاد ناشناسی پرواز ما را به دست گرفت و آن پر که متعلق به پرندهٔ افسانه‌ای (عنقا) بود، به تیرکمان ما تبدیل شد.
روزی که اعتبارات سنجید نقد ذرات
رنگ پریده هرجا گل کرد سنگ ما شد
هوش مصنوعی: روزی که ارزش‌ها و اعتبارها به درستی سنجیده شد، رنگ‌های بی‌نظیر و زیبایی که در طبیعت وجود داشت، به خوبی جلوه‌گری کرد و ما به خوبی احساس کردیم که چگونه زیبایی‌های زندگی به ما مرتبط هستند.
کم پایی طلب ماند ناقص خرام تحقیق
راه جهاد مسدود از کفش تنگ ما شد
هوش مصنوعی: اگر کم‌توجهی کنیم، به نقص و ناتوانی دچار خواهیم شد. تلاش برای جست‌وجوی حقیقت و راه مبارزه با مشکلات، به خاطر محدودیت‌ها و تنگی‌های موجود در زندگی‌مان، دشوار شده است.
در فکر دل فتادیم‌، راحت ز دست دادیم
صافی کدورت انگیخت آیینه زنگ ما شد
هوش مصنوعی: ما در فکر و اندیشهٔ دل خود غرق شدیم و آرامش را از دست دادیم. این افکار تیره‌ای که در ما وجود داشت، مانند آلودگی به آیینهٔ وجودمان چسبیده و آن را کدر کرده است.
حیران ناتوانی ماندیم و عمر بگذشت
رنگ شکستهٔ ما قید فرنگ ما شد
هوش مصنوعی: ما در حیرت و ناتوانی باقی ماندیم و زمان به سرعت گذشت. نشانه‌های شکست ما، ما را به زنجیر فرهنگ غرب کشید.
در وادی املها کوشش نداشت تقصیر
کمفرصتی قدم زد تا عذر لنگ ما شد
هوش مصنوعی: در مسیر آرزوها، به دلیل فرصت‌های کم، تلاش زیادی نکرد و این باعث شد که به مشکل بخوریم.
رنگ بهار هستی تکلیف صد جنون داشت
هر سبزه‌ای که گل کرد زین باغ بنگ ما شد
هوش مصنوعی: بهار، با تمام زیبایی‌ها و شگفتی‌هایش، هر گیاهی را که در این باغ به گل نشسته، به نوعی از دیوانگی وا می‌دارد. اینま به معنای آن است که هر سبزه‌ای در این باغ، به خاطر زیبایی و زرق و برق بهار، حالتی خاص و سرشار از احساسات دارد.
اندوه بیدماغی درهم شکست ما را
مینا تهی شد از می چندانکه سنگ ما شد
هوش مصنوعی: اندوه نادانی ما را به شدت تحت تاثیر قرار داد و وضعیت ما را خراب کرد. به اندازه‌ای که عشق و لذت برای ما از میان رفت و حالتی سخت و سرد به خود گرفتیم.
دل برده بود ما را آن سوی نیستی‌ها
افسانهٔ قیامت چندی درنگ ما شد
هوش مصنوعی: دل ما را به دنیای ناشناخته و رازآلودی برده بود که از آن به عنوان قیامت یاد می‌شود و ما مدت زمانی را در آنجا سپری کردیم.
گر فهم راز کردیم یا چشم باز کردیم
بر هر چه ناز کردیم سامان ننگ ما شد
هوش مصنوعی: اگر به فهمی از رازها رسیدیم یا چشمان‌مان را گشودیم، هر چیزی که نسبت به آن عشق و علاقه داشتیم، به موضوعی شرم‌آور برای ما تبدیل شد.
چون شمع سیر این بزم با ما نساخت بیدل
مژگان گشودن آخر کام نهنگ ما شد
هوش مصنوعی: چون این مجلس شبیه شمع زنده نیست، بیدل، در نهایت با باز کردن مژگانش به ما نشان می‌دهد که نهایت آرزوی ما به سراب خواهد انجامید.