غزل شمارهٔ ۱۱۹۹
وداع سرکشیکنگر دلت راحتکمین باشد
چو آتش داغ شد جمعیتش نقش نگین باشد
ز مرگ ما فلک را کی غبار حزن درگیرد
ز خواب می کشان مینا چرا اندوهگین باشد
نگاهی گر رسد تا نوک مژگان مفت شوخیها
در این محنتسرا معراج پروازت همین باشد
لب دامن نگردید آشنای حرف اشک من
چو شمعم سلک گوهر وقف گوش آستین باشد
گرفتاری به حدی دلنشین است اهل دولت را
که تا انگشتشان در حلقهٔ انگشترین باشد
سراغ عافیت احرام مرگم میکند تلقین
مگر آن گوهر نایاب در زیر زمین باشد
به قدر زخم دل گل میکند شور جنون من
پر پرواز شهرت نام را نقش نگین باشد
چه امکانست سر از حلقهٔ داغت برآوردن
سپند بزم ما را ناله هم آتشنشین باشد
در این معبد، فنا را مایهٔ توقیر طاعت کن
که چون خاکت دو عالم سجده وقف یک جبین باشد
گرت شمعیست دامن زن وگر کشتیست برق افکن
محبت جز فنای ما نمیخواهد یقین باشد
اشارت میکند بیدل خط طرف بناگوشش
که هرجا جلوه ی صبحیست شامش در کمین باشد
غزل شمارهٔ ۱۱۹۸: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشدغزل شمارهٔ ۱۲۰۰: جمعیت از آن دلکه پریشان تو باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وداع سرکشیکنگر دلت راحتکمین باشد
چو آتش داغ شد جمعیتش نقش نگین باشد
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با کسی وداع کنی که دلش آرامش ندارد، باید توجه کنی که در درون او آتش عشق شعلهور است و این احساسات عمیق و پرشور مانند نگینی در دل او میدرخشد.
ز مرگ ما فلک را کی غبار حزن درگیرد
ز خواب می کشان مینا چرا اندوهگین باشد
هوش مصنوعی: مرگ ما چه تأثیری بر آسمان دارد که غبار غم بر آن بپاشد؟ پس چرا مینوشند و شادابند اگر چشمانشان غمگین است؟
نگاهی گر رسد تا نوک مژگان مفت شوخیها
در این محنتسرا معراج پروازت همین باشد
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به نوک مژگان بیندازی، این شوخیها در این دنیای پر از درد و رنج، تنها بهانهای برای پرواز و صعود تو خواهد بود.
لب دامن نگردید آشنای حرف اشک من
چو شمعم سلک گوهر وقف گوش آستین باشد
هوش مصنوعی: لب دامن دوری نکردی که آشنا شوی با سخنان اشک من، مانند شمعی هستم که رشتهای از گوهر را به سمت آستین خود میکشفد.
گرفتاری به حدی دلنشین است اهل دولت را
که تا انگشتشان در حلقهٔ انگشترین باشد
هوش مصنوعی: مشکل و گرفتاری آنقدر برای افراد ثروتمند جذاب و دلپذیر است که حتی زمانی که در قید و بند زندگی دارند، هنوز هم از آن لذت میبرند.
سراغ عافیت احرام مرگم میکند تلقین
مگر آن گوهر نایاب در زیر زمین باشد
هوش مصنوعی: مرگ به من یادآوری میکند که به دنبال آرامش و راحتی باشم، مگر اینکه آن گوهر ارزشمند و کمیاب در زیر زمین پنهان شده باشد.
به قدر زخم دل گل میکند شور جنون من
پر پرواز شهرت نام را نقش نگین باشد
هوش مصنوعی: به اندازه زخمهای عمیق دلم، عشق و دیوانگیام برای پرواز و شهرت به اوج میرسد و نامم مثل نگینی ناقابل در دنیا نمایان میشود.
چه امکانست سر از حلقهٔ داغت برآوردن
سپند بزم ما را ناله هم آتشنشین باشد
هوش مصنوعی: چه امکان دارد که از حلقهٔ داغ و گرمای تو خارج شوم، در حالی که فریاد و نالهٔ ما هم در این بزم آتشزاست؟
در این معبد، فنا را مایهٔ توقیر طاعت کن
که چون خاکت دو عالم سجده وقف یک جبین باشد
هوش مصنوعی: در این مکان مقدس، از نابودی و فنا به عنوان نشانی از احترام به عبادت استفاده کن، زیرا اگر تو مانند خاک، دو جهان را در برابر یک پیشانی بگذاری، ارزشمند خواهد بود.
گرت شمعیست دامن زن وگر کشتیست برق افکن
محبت جز فنای ما نمیخواهد یقین باشد
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات شعلهای از عشق وجود دارد، آن را همراه خود داشته باش، و اگر به مانند کشتی در دریای عشق هستی، بدان که این عشق تنها نیاز به فنا و از دست رفتن ما دارد و هیچ چیز دیگری نمیطلبد.
اشارت میکند بیدل خط طرف بناگوشش
که هرجا جلوه ی صبحیست شامش در کمین باشد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بیدل با اشاره به خطی که در کنار گوش معشوقش است، بیان میکند که هر جا زیبایی و روشنی حقایق جدید وجود دارد، در همان جا ناامیدی و تاریکی نیز lurking وجود دارد. در واقع، او به تضاد بین روشنایی و تاریکی اشاره میکند و به این نکته میرسد که در هر زیبایی، خطر و ناامیدی نیز نهفته است.