اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد
نشان خود به جهانی برم که نام نباشد
هوش مصنوعی: اگر تمایل به ویژگی خاصی نداشته باشم، نشان خود را به جهانی خواهم برد که هیچ نام و نشانی در آن وجود ندارد.
چه لازم ست به دوشم غم آدا فکند کس
حق بقا دونفس خجلت است و وام نباشد
هوش مصنوعی: نیازی نیست که بار غم و اندوه را بر دوشم بگذارم، زیرا هیچ کس حق ندارد بر اساس زندگی دیگران احساس خجالت کند و بدهکاری نیز وجود ندارد.
حیا ز ننگ خموشی کدام نغمه کند سر
به صد فسانه زنم گر سخن تمام نباشد
هوش مصنوعی: حیا از شرم سکوت کدام آواز میتواند سر بدهد؟ من قصههایم را بازگو میکنم، اگر سخن کامل و جامع نباشد.
دو دم به وضع تجدد خیال میگذرانم
خوشم به نشئه که جمعیت دوام نباشد
هوش مصنوعی: من دو روز را در حالتی نو و تازه میگذرانم. از حال خوشی که دارم لذت میبرم، چرا که میدانم این جمع و شلختگی نمیتواند دوام داشته باشد.
حجابجوهر دل نیستجزکدورتهستی
چراغ آینه روشن به وقت شام نباشد
هوش مصنوعی: حجاب و مانع اصلی برای آگاهی و شناخت قلب، فقط تیرهگی وجود است. همانطور که در شب، نور چراغی که در آینه وجود داشته باشد، دیگر دیده نمیشود.
دل است باعت هستی، کجاست نشئه چه مستی
دماغِ باده که دارد دمیکه جام نباشد
هوش مصنوعی: دل موجب وجود و هستی است، اما آن نشئه و مستی کجاست؟ همچون بوی عطر، که بدون داشتن جام، لحظهای سرمست است.
هوس تپد به چه راحت، نفس دمد ز چه وحشت
در آن مقامکه صیاد و صید و دام نباشد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به حالتی است که در آن میل و اشتیاق به راحتی بروز میکند، در حالی که در فضای خاصی، وحشت و ترس وجود دارد. این فضا به گونهای است که نه شکارچی وجود دارد، نه طعمه و نه تله. به طور کلی، تعبیر این است که در نبود خطر و تهدید، احساسات و هوسها به راحتی خود را نشان میدهند.
کسی ندید ز هستی به غیر دردسر اینجا
شراب این خم وهم ازکجاکه خام نباشد
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی جز دردسر را از وجود نمیبیند و شراب این میخانه هم از جایی آمده که نمیتواند بیدردسر باشد.
چه ممکن است که آغوش حرصها بهم آید
درتن جسراحث خمیازه التیام نباشد
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که تمایلات و خواستههای شدید در جسمی که خسته و آسیبدیده است، به هم رسد و آرامشی پیدا کند؟
دل از شکایت افلاس به که جمع نمایی
زبان به کام تو بس گر جهان به کام نباشد
هوش مصنوعی: اگر دل را به شکایت از فقر درگیر کنی، به چه کسی شکایت میکنی؟ زبانت میتواند به راضی نگهداشتن تو کمک کند، حتی اگر دنیا بر وفق مرادت نباشد.
جدا ز انجمن نیستی به هرجه رسیدم
نیافتمکه می ساغرش حرام نباشد
هوش مصنوعی: تو هر جا که هستی، جدا از مردم و محفلها نیستی. هر چه کردهام، به این نتیجه نرسیدم که نوشیدن شرابش ممنوع باشد.
کدام عمر و چه فرصتکه دل دهی به تماشا
به پای اشک نگه میدود خرام نباشد
هوش مصنوعی: کدام فرصتی وجود دارد که بخواهی وقتت را صرف تماشای چیزی کنی، در حالی که دل و چشم تو در حال رنج و اشک ریختن است و نمیتواند آرامش داشته باشد؟
نهگوشهایست معین نه منزلیست مبرهن
کسی کجا رود از عالمی که نام نباشد
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ مکان مشخصی وجود ندارد و هیچ جای ثابتی نیست. پس کسی نمیتواند به جایی برود که نام و نشانی از آن نباشد.
به اوج عشق چه نسبت تلاش بال هوس را
وداع وهم من و ما هوای بام نباشد
هوش مصنوعی: عشق در اوج خود قرار دارد و تلاش برای رسیدن به خواستهها و آرزوها را رها کردهایم. در این حال، نشانی از خودخواهی و جدایی وجود ندارد.
خروش درد شنو مدعای عشق همین بس
در الله الله ما جای حرف لام نباشد
هوش مصنوعی: به صدا و فریاد درد و عشق توجه کن؛ همین کافیست که در عشق به خداوند، جایی برای بحث و گفتگو وجود ندارد.
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری
بجزکلام تو بیدل دگرکلام نباشد
هوش مصنوعی: اگر از دنیای عدم به دنیای وجود بگذریم، هر چه غیر از سخنان تو باشد، بیدل، دیگر سخنی نخواهد داشت.
حاشیه ها
1389/08/05 07:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
چه ممکن است که آغوش حرصها بهم آید
درتن جسراحث خمیازه التیام نباشد
درست:
چه ممکن است که آغوش حرصها بهم آید
در تن جراحت خمیازه التیام نباشد
با حرمت : پندار من . در جمع بندی فشرده این شعر دید خیامی است / اما با نشان گیری تمام حس و عقل بشری و با چه زیبای کلامی و ساختار های مفهومی و با بی عنایتی شگرف به قرآن .
مانندی
خروش درد شنو مدعای عشق همین بس
در الله الله ما جای حرف لام نباشد
اگر ز ملک عدم تا وجود فهم گماری
بجزکلام تو بیدل دگرکلام نباشد
الف لام میم (1) ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است
یعنی کتابی در کار نیست که( الله- الله )( 2) را شناخت