غزل شمارهٔ ۱۱۹۰
راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد
در مردمک سیاهی نور است غش نباشد
یاران به شرم کوشید کان رمز آشنایی
بیپرده نیست ممکن بیگانهوش نباشد
تا از نفس غباریست باید زبان کشیدن
در وادی محبت جز العطش نباشد
بر خوان عشق نتوان شد محرم حلاوت
تا انگبین شمعت انگشت چش نباشد
بر تختهٔ من و ما خال زیاد وهمیم
بازبچه عدم را این پنج و شش نباشد
خواهی به دیر کن ساز خواهی به کعبه پرداز
هنگامهٔ نفسها بیکشمکش نباشد
از شیشهٔ تعین ایمن نمیتوان زیست
در طبع ما گدازیست هر چند غش نباشد
از ضعف بییها بر خاک سجده بردیم
بید آبرو نریزد گر مرتعش نباشد
حیف است دست منعم در آستین شود خشک
این نان نمک ندارد تا پنجهکش نباشد
زاهد ز عیش رندان پر غافل است بیدل
فردوس در همینجاست گر ریش و فش نباشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد
در مردمک سیاهی نور است غش نباشد
هوش مصنوعی: راحت و آرامش بهدستآمده از زنگ و حبش در زندگی کسی وجود ندارد، چرا که در تاریکی چشمان، نور و روشنایی وجود دارد ولی بدون تعصب و غرور نمیتوان از آن بهرهمند شد.
یاران به شرم کوشید کان رمز آشنایی
بیپرده نیست ممکن بیگانهوش نباشد
هوش مصنوعی: دوستان تلاش کردند که این راز نزدیک بودن و آشنایی را بدون پردهپوشی بیان کنند، اما این کار برای کسی که با دیگران بیگانه است ممکن نیست.
تا از نفس غباریست باید زبان کشیدن
در وادی محبت جز العطش نباشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در زندگی احساس تنگدستی و کمبود میکنیم، باید با عشق و محبت رفتار کنیم و از این عشق تنها حس تشنگی برای کامل بودن و درک عمیقتر از عشق باقی خواهد ماند.
بر خوان عشق نتوان شد محرم حلاوت
تا انگبین شمعت انگشت چش نباشد
هوش مصنوعی: برای آنکه به لذت عشق دسترسی پیدا کنی و محرم این شوق و زیبایی شوی، باید شمع وجودت روشن و پرنور باشد؛ در غیر این صورت، از این حلاوت بهرهای نخواهی برد.
بر تختهٔ من و ما خال زیاد وهمیم
بازبچه عدم را این پنج و شش نباشد
هوش مصنوعی: در دنیای ما پر از توهمات و خیالات است و ما برای درک این واقعیتها به نقش و اهمیت هر فرد بهنحو مناسبی توجه نمیکنیم. در نهایت، ممکن است درکی از حقیقت وجود نداشته باشیم که نشاندهنده نقصهای موجود در فهم ماست.
خواهی به دیر کن ساز خواهی به کعبه پرداز
هنگامهٔ نفسها بیکشمکش نباشد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در میکده به ساز و آواز مشغول شوی یا در کعبه به عبادت بپردازی، زمانی که نفسها به تپش درآمده و هیجان آفرینش به اوج میرسد، دیگر نباید درگیری و کشمکشی وجود داشته باشد.
از شیشهٔ تعین ایمن نمیتوان زیست
در طبع ما گدازیست هر چند غش نباشد
هوش مصنوعی: زندگی در دنیا و شرایط مشخص، ما را از خطرات و آسیبها در امان نمیسازد؛ زیرا ذات ما به نوعی شکننده و آسیبپذیر است، حتی اگر در ظاهر مشکلاتی وجود نداشته باشد.
از ضعف بییها بر خاک سجده بردیم
بید آبرو نریزد گر مرتعش نباشد
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی و بیپناهیام، به زمین سجده کردهام. اگر آبرویم آسیب نبیند، به خاطر اینکه در حالتی ناآرام و متزلزل قرار ندارم، هیچ غمی ندارم.
حیف است دست منعم در آستین شود خشک
این نان نمک ندارد تا پنجهکش نباشد
هوش مصنوعی: متن اشاره دارد به وضعیت نامطلوبی که ممکن است برای شخصی رخ دهد. اینکه حیف است اگر دستی که باید بخشنده و نیکوکار باشد، در سختی و کمبود قرار گیرد. و در ادامه به این نکته اشاره میکند که ارزشی که در زندگی وجود دارد، بدون تلاش و جستجو برای آن به دست نمیآید. به عبارتی، در زندگی نیاز به تلاش و کوشش وجود دارد و اگر کسی به راحتی از تلاش دست بکشد، نمیتواند به موقعیتهای خوب دست یابد.
زاهد ز عیش رندان پر غافل است بیدل
فردوس در همینجاست گر ریش و فش نباشد
هوش مصنوعی: زاهد به لذتها و شادیهای رندان بیخبر است؛ اما بیدل (عاشق) میداند که بهشت در همین دنیا وجود دارد، حتی اگر ظاهری مانند ریش و فش (ظاهر مذهبی) نداشته باشد.
حاشیه ها
1395/01/11 14:04
ولی حنیقی
از ضعف بییهایی بر خاک سجده بردیم