غزل شمارهٔ ۱۱۸۹
هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد
بر درددلی گر برسی دور نباشد
آثار غرور انجمن آرای شکست است
چینی طرب مجلس فغفورنباشد
بر شیشهٔ قلقل هوس ما مگذاربد
آن پنبهکه مغز سر منصور نباشد
پیغام وفا درگره سعی هلاک است
غمنامهٔ ما جز به پر مور نباشد
ای مست قناعت مگشا کف به دعا هم
تا دست تو خمیازهٔ مخمور نباشد
از بست و گشاد در تحقیق میندیش
چشم و مژه سهل است، دلتکور نباشد
یاران غم دمسردی ایام ندارند
باید خنکیهای توکافور نباشد
بگذر ز مقامات و خیالات فضولی
داغ «ارنی» جز به سر طور نباشد
در وادی تحقیق چه حرف است سیاهی
گر حایل بینایی ما نور نباشد
نقد دل و پا مزد تردد چه خیال است
این آبله سر برکف مزدور نباشد
ما سوختگان، برهمن قشقهٔ شمعیم
در دیر وفا صندل و سندور نباشد
بر هم زدن الفت دلها مپسندید
دکان حلب خوشهٔ انگور نباشد
بیدل زشروشورتعلق به جنون زن
گو خانهٔ زنجیر تو معمور نباشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد
بر درددلی گر برسی دور نباشد
هوش مصنوعی: هرچند که رسیدن به مقام قرب و نزدیکی تو ممکن نیست، ولی اگر به دل پر از درد برسیم، چندان دور نخواهد بود.
آثار غرور انجمن آرای شکست است
چینی طرب مجلس فغفورنباشد
هوش مصنوعی: غرور و خودبزرگبینی به زودی به شکست منجر میشود و خوشحالی و شادیای که در جمع ایجاد میشود، نمیتواند پایدار باشد.
بر شیشهٔ قلقل هوس ما مگذاربد
آن پنبهکه مغز سر منصور نباشد
هوش مصنوعی: بر روی شیشهٔ آرزوی ما نگذار آن پنبهای که مغز سر منصور را در برنگرفته باشد.
پیغام وفا درگره سعی هلاک است
غمنامهٔ ما جز به پر مور نباشد
هوش مصنوعی: پیام وفاداری در تلاش برای نجات وجود ندارد و درد و رنج ما تنها با کوچکترین نشانهای از امید حل میشود.
ای مست قناعت مگشا کف به دعا هم
تا دست تو خمیازهٔ مخمور نباشد
هوش مصنوعی: ای کسی که به قناعت خود راضی و خوشحالی، از دعا کردن دست برندار. چون باید مواظب باشی که درخواستههایت تو را به خواب و بیحالی نیندازند.
از بست و گشاد در تحقیق میندیش
چشم و مژه سهل است، دلتکور نباشد
هوش مصنوعی: به اندازه گیری و تحقیق دربارهٔ مسائل به صورت محدود و سطحی فکر نکن. کارها ممکن است به ظاهر آسان به نظر بیایند، اما مهمتر از آن این است که دل و ذهن تو باید روشن و بینا باشد.
یاران غم دمسردی ایام ندارند
باید خنکیهای توکافور نباشد
هوش مصنوعی: دوستان در غم و اندوه، به خاطر سختیهای ایام، هیچ کمکی نمیکنند و باید وجود تو مانند عطر خنک توکافور باشد تا آرامشبخش باشد.
بگذر ز مقامات و خیالات فضولی
داغ «ارنی» جز به سر طور نباشد
هوش مصنوعی: از مقامها و تفکرات بیمورد بگذر، زیرا حقیقتی چون «مرا ببین» تنها در کوه طور ممکن است.
در وادی تحقیق چه حرف است سیاهی
گر حایل بینایی ما نور نباشد
هوش مصنوعی: در جستوجوی حقیقت، اگر پردهای از تاریکی جلوی دید ما را بگیرد، دیگر نوری برای روشن کردن مسیر وجود نخواهد داشت.
نقد دل و پا مزد تردد چه خیال است
این آبله سر برکف مزدور نباشد
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیتی اشاره دارد که در آن، شخص به جستوجوی پاداش و نتیجه تلاشهای خود میپردازد، اما دچار سرخوردگی و ناامیدی شده است. در واقع، او متوجه میشود که آنچه برایش ارزش دارد، ممکن است به راحتی در دسترس نباشد و تنها نتیجهٔ زحماتش قابل لمس نیست. شخص به این نکته پی میبرد که نباید تسلیم ناامیدی شود و باید به خود اعتماد داشته باشد.
ما سوختگان، برهمن قشقهٔ شمعیم
در دیر وفا صندل و سندور نباشد
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که در آتش عشق سوختهایم و در معبد وفا وجودمان مانند شعله شمع میدرخشد، نه اینکه بخواهیم مانند صندل و رنگهای زینتی باشیم.
بر هم زدن الفت دلها مپسندید
دکان حلب خوشهٔ انگور نباشد
هوش مصنوعی: دوستی و محبت میان دلها را بر هم نزنید، زیرا هیچ چیز مانند همبستگی دلها نمیتواند ارزشمند باشد و مانند خوشهی انگور در دکان حلب، زیبایی و شیرینی خاصی دارد.
بیدل زشروشورتعلق به جنون زن
گو خانهٔ زنجیر تو معمور نباشد
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسی عمیق و پراحساس در ارتباط با عشق و جنون میپردازد. شاعر به نوعی از تب و تاب و شوری که در دل دارد اشاره میکند و میگوید که اگر عشق و وابستگی به کسی وجود داشته باشد، هر چه تلاش کنیم، نمیتوانیم از آن فرار کنیم. با این توصیف، اشارهای به عدم توانایی در کنترل احساسات و اینکه زندگی خارج از این رابطه نمیتواند آرامشبخش باشد، دارد. به نوعی بیان میکند که هیچ مکانی نمیتواند ما را از این درد و شوق دور کند.