غزل شمارهٔ ۱۱۸۸
مکتوب شوق هرگز بینامهبر نباشد
ما و ز خویش رفتن قاصد اگر نباشد
هرجا تنید فطرت یک حلقه داشت گردون
در فهم پرگار حکم دو سر نباشد
خاشاک را در آتش تاکی خیال پختن
آنجاکه جلوهٔ اوست از ما اثر نباشد
مغرور فرصت دهر زین بیشتر مباشید
بست وگشاد مژگان شام و سحر نباشد
برقی ز دور داردهنگامهٔ تجلی
ای بیخودان ببینید دل جلوهگر نباشد
ما را به رنگ شبنم تا آشیان خورشید
باید به دیده رفتنگر بال و پر نباشد
هرچندکار فرداست امروز مفت خودگیر
شاید دماغ وطاقت وقت دگر نباشد
زاهد ز وضع خلوت نازکمال مفروش
افسردن ازکف خاک چندان هنر نباشد.
آیینه خانهٔ دل آخر به زنگ دادیم
زین بیش آه ما را رنگ اثر نباشد
خواهی به خلق روکن خواهی خیال او کن
در عالم تماشا بر خود نظر نباشد
آسودگی مجویید از وضع اشک بیدل
این جوهر چکیدن آبگهر نباشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مکتوب شوق هرگز بینامهبر نباشد
ما و ز خویش رفتن قاصد اگر نباشد
هوش مصنوعی: نوشتن عشق هرگز بدون فرستادهای نخواهد بود و اگر پیامرسانی از خودمان دور باشد، این عشق به کجا خواهد رفت؟
هرجا تنید فطرت یک حلقه داشت گردون
در فهم پرگار حکم دو سر نباشد
هوش مصنوعی: هر کجا که طبیعت و سرشت انسان به یک شکل در آید، جهانی که ما در آن هستیم، دارای یک دایره فهم و آگاهی است و نمیتوان به دو طرف آن نگاه کرد.
خاشاک را در آتش تاکی خیال پختن
آنجاکه جلوهٔ اوست از ما اثر نباشد
هوش مصنوعی: آتش نمیتواند خاشاک را بپزد، زیرا جلوهٔ او در آنجا حضور ندارد و هیچ اثری از ما نخواهد بود.
مغرور فرصت دهر زین بیشتر مباشید
بست وگشاد مژگان شام و سحر نباشد
هوش مصنوعی: آدمی نباید به فرصتهای فریبنده و زودگذر زندگی دلخوش باشد، چرا که در روز و شب، گشایش و بسته شدن شگفتیها و زیباییها ممکن است به سرعت تغییر کند.
برقی ز دور داردهنگامهٔ تجلی
ای بیخودان ببینید دل جلوهگر نباشد
هوش مصنوعی: برق زیبایی از دور میتابد و در این لحظهٔ عجیب، ای کسانی که از خود بیخود شدهاید، ببینید که چطور دل نمیتواند جلوهگری کند.
ما را به رنگ شبنم تا آشیان خورشید
باید به دیده رفتنگر بال و پر نباشد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مکان روشنایی و امید، باید با نگاهی صادق و خالص مانند شبنم حرکت کرد، حتی اگر انسان بال و پر و قدرت پرواز نداشته باشد.
هرچندکار فرداست امروز مفت خودگیر
شاید دماغ وطاقت وقت دگر نباشد
هوش مصنوعی: هرچند که کار فردا به تنهایی ارزشمند است، اما امروز میتوان بدون زحمت به آن دست یافت. ممکن است در زمان دیگر توان و حوصلهی کافی برای انجام آن نداشته باشی.
زاهد ز وضع خلوت نازکمال مفروش
افسردن ازکف خاک چندان هنر نباشد.
هوش مصنوعی: زاهد، در حالی که در گوشهای آرام و دور از دنیا نشسته است، نمیتواند همیشه بزرگ و باشکوه بودن خود را فقط به خاطر کنار گذاشتن دنیا از دست بدهد. در واقع، این کار به خودی خود هنری نیست.
آیینه خانهٔ دل آخر به زنگ دادیم
زین بیش آه ما را رنگ اثر نباشد
هوش مصنوعی: دل ما که همیشه روشن و صاف بود، حالا مانند آیینهای زنگ زده و تیره شده است. دیگر نمیتوانیم از احساسات و دردهای خود آثاری به جا بگذاریم، چرا که در دلمان این زنگارها سایه افکندهاند.
خواهی به خلق روکن خواهی خیال او کن
در عالم تماشا بر خود نظر نباشد
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به مردم توجه کنی یا در فکر او باشی، در دنیای تماشا باید به خودت توجه نکنی.
آسودگی مجویید از وضع اشک بیدل
این جوهر چکیدن آبگهر نباشد
هوش مصنوعی: نگران آرامش و آسایش در زندگی نباشید، زیرا اشکهای بیدل نشاندهندهی عواطف عمیق اوست و این حالت، از ارزش و زیبایی خاصی برخوردار است.
حاشیه ها
1395/05/12 02:08
لطفا مصرع دوم بیت دوم تصحیح شود:
در فهمِ خط پرگار حکم دو سر نباشد