گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۸۴

تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
باید میان یاران ما و شما نباشد
بر ما خطا گرفتن از کیش شرم دور است
کس عبب‌کس نبیند تا بی‌حیا نباشد
با هرکه هرچه گویی سنجیده بایدت گفت
تا کفهٔ وقارت پا در هوا نباشد
ابرام بی‌نیازان ذلت‌کش غرض نیست
گر در طلب بمیرد همت گدا نباشد
از سفله آنچه زاید تعظیم را نشاید
نقشی که جوشد از پا جز زیر پا نباشد
در پایت آنچه ریزد تا حشر برنخیزد
خون وفاسرشتان رنگ حنا نباشد
شمع بساط ما را مفت نفس‌شماری‌ ست
این یک دو دم‌تعلق آتش چرا نباشد
حرف زبان تحقیق بی‌نشئهٔ اثر نیست
در کیش ‌راستی‌ها تیر خطا نباشد
چون موی چینی اینجا اظهار سرمه رنگ‌ست
انگشت زینهاریم ما را صدا نباشد
خو دارد آن ستمگر با شیوهٔ تغافل
بیگانه‌اش مفهمید گو آشنا نباشد
بیرون این بیابان پر می زند غباری
ای محرمان ببینید امید ما نباشد
شیرینی آنقدر نیست در خواب مخمل ناز
مژگان بهم نچسبد تا بوریا نباشد
فطرت نمی‌پسندد منظور جاه بودن
تا استخوان به مغز است باب هما نباشد
در مجلسی‌ که ‌عزت موقوف‌ خودفروشی‌ست
دیگر کسی چه باشد گر میرزا نباشد
در صحبتی‌ که پیران باشند بی‌تکلف
هرچند خنده باشد دندان‌نما نباشد
جز عجز راست ناید از عاریت‌سرشتان
دوشی ‌که زیر بار است خم تا کجا نباشد
گرد دماغ همت سرکوب هر بنایی‌ست
قصر فلک بلند است گر پشت پا نباشد
در محفلی که احباب چون و چرا فروشند
مگشا زبان‌ که شاید آنجا حیا نباشد
بیدل همان نفس‌وار ما را به حکم تسلیم
باید زدن در دل هر چند جا نباشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد
باید میان یاران ما و شما نباشد
هوش مصنوعی: برای اینکه در محبت واقعی قرار بگیریم و عشق واقعی دیگران را تجربه کنیم، باید میان ما و شما هیچ دروغ و ننگی وجود نداشته باشد.
بر ما خطا گرفتن از کیش شرم دور است
کس عبب‌کس نبیند تا بی‌حیا نباشد
هوش مصنوعی: اشتباه گرفتن ما به خاطر باور و اعتقاد ما ناپسند است، زیرا کسی نمی‌تواند به ما ایراد بگیرد مگر اینکه خودش بی‌حیا باشد.
با هرکه هرچه گویی سنجیده بایدت گفت
تا کفهٔ وقارت پا در هوا نباشد
هوش مصنوعی: با هر کسی که صحبت می‌کنی، باید با احتیاط و سنجیده حرف بزنی تا وضعیت و اعتبار تو زیر سؤال نرود.
ابرام بی‌نیازان ذلت‌کش غرض نیست
گر در طلب بمیرد همت گدا نباشد
هوش مصنوعی: بی‌نیازان که در زندگی سختی و ذلت را تحمل می‌کنند، هیچ انتظاری از دیگران ندارند. حتی اگر در راه رسیدن به هدف خود جان دهند، نباید به توان و تلاش یک فقیر و بیچاره تکیه کنند.
از سفله آنچه زاید تعظیم را نشاید
نقشی که جوشد از پا جز زیر پا نباشد
هوش مصنوعی: افرادی که در جایگاه پایین‌تری قرار دارند، شایستگی احترام و تقدیر را ندارند. آنچه از آن‌ها به وجود می‌آید فقط نشان‌دهندهٔ کمبود ارزش و اهمیت است و بهتر است که به آن‌ها به چشم قدم‌گذار نگاه کرد.
در پایت آنچه ریزد تا حشر برنخیزد
خون وفاسرشتان رنگ حنا نباشد
هوش مصنوعی: در واقع، تا زمانی که در پای تو خون وفاداران رنگ حنا نشود، برنمی‌خیزد و قیامت برپا نمی‌شود.
شمع بساط ما را مفت نفس‌شماری‌ ست
این یک دو دم‌تعلق آتش چرا نباشد
هوش مصنوعی: شمعی که بر روی سفره ما روشن است، بی‌دلیل و بدون صرف انرژی نمی‌سوزد. پس چرا در این چند لحظه که به آتش مرتبط است، نباید وجود داشته باشد؟
حرف زبان تحقیق بی‌نشئهٔ اثر نیست
در کیش ‌راستی‌ها تیر خطا نباشد
هوش مصنوعی: سخن زبانی که از واقعیت و دلایل تاثیر نپذیرفته باشد، به حقیقت راهی ندارد و در روش‌های درست، اشتباه وجود ندارد.
چون موی چینی اینجا اظهار سرمه رنگ‌ست
انگشت زینهاریم ما را صدا نباشد
هوش مصنوعی: موهای چینی مانند سرمه، رنگی زیبا و جذاب دارند. کاش با احتیاط و آرامش با آنها برخورد کنیم تا صدای ما به گوش کسی نرسد.
خو دارد آن ستمگر با شیوهٔ تغافل
بیگانه‌اش مفهمید گو آشنا نباشد
هوش مصنوعی: ستمگر با ناز و بازیگری‌اش به خوبی می‌داند چگونه خود را به بی‌خبر بودن بزند، اما من نخواهم بود که به او نزدیک شوم.
بیرون این بیابان پر می زند غباری
ای محرمان ببینید امید ما نباشد
هوش مصنوعی: در این بیابان، گرد و غبار در حال پرواز است و ای دوستان، توجه کنید که دیگر امیدی نداریم.
شیرینی آنقدر نیست در خواب مخمل ناز
مژگان بهم نچسبد تا بوریا نباشد
هوش مصنوعی: خواب و خیال شیرینی آن‌قدرها نیست که دو مژه نرم و لطیف به هم نزدیک شوند، مگر اینکه آنجا چیز دیگری وجود نداشته باشد.
فطرت نمی‌پسندد منظور جاه بودن
تا استخوان به مغز است باب هما نباشد
هوش مصنوعی: فطرت انسان نمی‌پسندد که کسی فقط به خاطر مقام و جاه خود را بالا ببرد، چرا که این نوع برتری از عمق وجود آدمی دور است و حقیقی نیست.
در مجلسی‌ که ‌عزت موقوف‌ خودفروشی‌ست
دیگر کسی چه باشد گر میرزا نباشد
هوش مصنوعی: در جمعی که احترام و اعتبار به فروش شخصیت وابسته است، دیگر هیچ‌کس ارزش ندارد اگر میرزا حضور نداشته باشد.
در صحبتی‌ که پیران باشند بی‌تکلف
هرچند خنده باشد دندان‌نما نباشد
هوش مصنوعی: در گفتگوهایی که افراد سال‌خورده حضور دارند، اگرچه ممکن است خوش‌گذرانی و خنده‌ای هم باشد، اما باید از تظاهر و عمل ساختگی پرهیز کرد.
جز عجز راست ناید از عاریت‌سرشتان
دوشی ‌که زیر بار است خم تا کجا نباشد
هوش مصنوعی: تنها ضعف و ناتوانی از ویژگی کسانی است که در زیر بار سنگین مسئولیت‌ها خم شده‌اند و این وضعیت به کجا خواهد انجامید.
گرد دماغ همت سرکوب هر بنایی‌ست
قصر فلک بلند است گر پشت پا نباشد
هوش مصنوعی: تمام تلاش و کوشش انسان می‌تواند بر همه موانع غلبه کند. حتی اگر آسمان خیلی بلند و عظیم به نظر برسد، اما اگر پشتوانه و همت قوی وجود داشته باشد، امکان دستیابی به آن خواسته‌ها وجود دارد.
در محفلی که احباب چون و چرا فروشند
مگشا زبان‌ که شاید آنجا حیا نباشد
هوش مصنوعی: در جمعی که دوستان در مورد همه چیز بحث و گفتگو می‌کنند، زبانت را باز نکن، چون ممکن است آنجا حیا و شرمی وجود نداشته باشد.
بیدل همان نفس‌وار ما را به حکم تسلیم
باید زدن در دل هر چند جا نباشد
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید که باید مانند نفس، در دل خود تسلیم شویم و این تسلیم را در وجود خود ایجاد کنیم، هرچند که ممکن است در مکان‌های مختلف حالت دل‌تنگی یا عدم حضور احساس شود.

حاشیه ها

1397/09/02 10:12

درین جا چند واژه غلط تایپ شده است
بند دوم مصرع دوم (کس عیب کس نبیند)
مصرع سوم بند اول (هرچه گوئی سنجیده )
مقطع غزل دو واژه به هم چسپیده است (نفس وار ما)
بدرود