غزل شمارهٔ ۱۱۷۹
چراکس منکر بیطاقتیهای درا باشد
دلی دارد چه مشکل گر به دردی آشنا باشد
دماغ آرزوهایت ندارد جز نفسسوزی
پرپرواز رنگ و بو اگر باشد هوا باشد
حریص صید مطلب راحت از زحمت نمیداند
به چشم دامگرد بال مرغان توتیا باشد
ز نان شب دلت گر جمع گردد مفت عشرت دان
سحر فرش است در هرجا غبار آسیا باشد
زبان خامشان مضرابگفتوگو نمیگردد
مگر درتار مسطر شوخی معنی صدا باشد
نفس بیهوده دارد پرفشانیهای ناز اینجا
تو میگنجیو بس،کر، در دل عشاق جا باشد
چه امکانست نقش این و آن بندد صفای دل
ازین آیینه بسیار است گر حیرتنما باشد
جهان خفته را بیدارکرد امید دیداری
تقاضای نگاهی بر صف مژگان عصا باشد
در آن محفل که تاثیر نگاهت سرمه افشاند
شکست شیشه همچون موج گوهر بیصدا باشد
به چندین شعله میبالد زبان حال مشتاقان
که یارب بر سر ما دود دل بال هما باشد
ز بیدردیست دلرا اینقدرها رنگگردانی
گر این آیینه خون گردد به یک رنگ آشنا باشد
ندارد بزم پیری نشئهای از زندگی بیدل
چو قامت حلقهگردد ساغر دور فنا باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چراکس منکر بیطاقتیهای درا باشد
دلی دارد چه مشکل گر به دردی آشنا باشد
هوش مصنوعی: چرا کسی که درد و رنج را تجربه نکرده، نمیتواند از بیتابیهای دیگران پی ببرد؟ اگر دل کسی به درد آشنا باشد، او هم میفهمد که چه سختیهایی را دیگران تحمل میکنند.
دماغ آرزوهایت ندارد جز نفسسوزی
پرپرواز رنگ و بو اگر باشد هوا باشد
هوش مصنوعی: آرزوهایت هیچ بویی از حقیقت ندارند، جز اینکه به شدت درگیر آرزوها و رؤیاها هستی. اگر هوایی وجود داشته باشد، تنها حس پرواز و زیبایی آن را تجربه میکنی.
حریص صید مطلب راحت از زحمت نمیداند
به چشم دامگرد بال مرغان توتیا باشد
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال راحتی و آسایش است، سختیها و زحمتها را نادیده میگیرد. چشمانش به زیباییها و جذابیتها میافتد، مشابه پرندگان زیبا که در دام میافتند.
ز نان شب دلت گر جمع گردد مفت عشرت دان
سحر فرش است در هرجا غبار آسیا باشد
هوش مصنوعی: اگر دل شب را با نان پر کنی، بدان که خوشگذرانی و لذت واقعی در صبح است، زیرا در هر جایی که گرد و غبار آسیاب باشد، فرش بهشتی پخش شده است.
زبان خامشان مضرابگفتوگو نمیگردد
مگر درتار مسطر شوخی معنی صدا باشد
هوش مصنوعی: زبانهای نارس و ناتوان، نمیتوانند به خوبی گفتوگو کنند، مگر اینکه به لطافت و ظرافت احساسات و معانی پرداخته شود.
نفس بیهوده دارد پرفشانیهای ناز اینجا
تو میگنجیو بس،کر، در دل عشاق جا باشد
هوش مصنوعی: نفس بیهوده در اینجا به زیباییها و جلوههای ناز و لطافت اشاره میکند. اینجا تنها تو به اندازهی کافی جا داری، زیرا فقط در دل عاشقان میتوانی مکانی داشته باشی.
چه امکانست نقش این و آن بندد صفای دل
ازین آیینه بسیار است گر حیرتنما باشد
هوش مصنوعی: امکان ندارد که این و آن بتوانند دل را از صفای خود دور کنند؛ زیرا در این آینه، زیباییهای بسیاری وجود دارد اگر که با حیرت به آن نگاه کنیم.
جهان خفته را بیدارکرد امید دیداری
تقاضای نگاهی بر صف مژگان عصا باشد
هوش مصنوعی: جهان خوابآلود را امید دیدار بیدار کرد و درخواست نگاهی، بر لبهایش همچون عصای بلندی نمایان است.
در آن محفل که تاثیر نگاهت سرمه افشاند
شکست شیشه همچون موج گوهر بیصدا باشد
هوش مصنوعی: در آن جمعی که نگاه تو مانند سرمه جوانه میزند، شکست شیشهها بهطور خاموش و بدون صدا همانند موجی از گوهر خواهد بود.
به چندین شعله میبالد زبان حال مشتاقان
که یارب بر سر ما دود دل بال هما باشد
هوش مصنوعی: زبان حال عاشقان به شکلی پرشور و پرهیجان ابراز میکند که ای کاش تمامی آتش و دود دلهای ما بر سر ما فرود بیاید و ما را در آغوش بگیرد.
ز بیدردیست دلرا اینقدرها رنگگردانی
گر این آیینه خون گردد به یک رنگ آشنا باشد
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر بیاحساس بودنش اینقدر تغییر رنگ میدهد؛ اگر این آینه خونین شود، به یک رنگ تازهآشنا خواهد بود.
ندارد بزم پیری نشئهای از زندگی بیدل
چو قامت حلقهگردد ساغر دور فنا باشد
هوش مصنوعی: در بزم پیری، نشئهای از زندگی وجود ندارد. وقتی که انسان به سمت پایان عمر و فنا میرود، دیگر هیچگونه شادی و شوقی از زندگی در او باقی نمیماند.