گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷۷

به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
جرس قافلهٔ بی‌نفسیها باشد
تا کی ای بیخبر از هرزه‌خروشیهایت
کف افسوس خموشی لب گویا باشد
گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد
گرد آسوده همان دامن صحرا باشد
بر دل سوخته‌ام آب مپاش ای نم اشک
برق این خانه مباد آتش سودا باشد
نارسایی قفس تهمت افسرده‌ دلی‌ست
مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد
طلب‌افسرده شود همت اگرتنگ فضاست
تپش موج به اندازهٔ دربا باشد
یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل
زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد
بگدازید که در انجمن یاد وصال
دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد
نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست
کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد
شعله‌ها زیرنشین علم دود خودند
چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد
تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل
من و چشمی‌ که به حیرانی خود وا باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
جرس قافلهٔ بی‌نفسیها باشد
هوش مصنوعی: دل ما در سکوت و خاموشی نخواهد ماند، چرا که صدای جرس قافله‌ای که بی‌احساسی و بی‌زندگی است، به گوش می‌رسد.
تا کی ای بیخبر از هرزه‌خروشیهایت
کف افسوس خموشی لب گویا باشد
هوش مصنوعی: تا چه زمانی می‌خواهی از بی‌خبری و بی‌اعتنایی‌های خود غافل باشی و فقط با سکوت، درد و غم خود را پنهان کنی؟
گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد
گرد آسوده همان دامن صحرا باشد
هوش مصنوعی: در جایی که خبری نیست، ممکن است دنیای جدیدی وجود داشته باشد. در حالی که آرامش و سکوت در این مکان می‌تواند به اندازه‌ای باشد که همانند دامن وسیع صحرا حس شود.
بر دل سوخته‌ام آب مپاش ای نم اشک
برق این خانه مباد آتش سودا باشد
هوش مصنوعی: برای دل زخم‌دار و سوخته‌ام، آب نریز؛ ای اشک، نکن ببار که مبادا آتش عشق و شوق در این خانه شعله‌ور شود.
نارسایی قفس تهمت افسرده‌ دلی‌ست
مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل، ناشی از کمبود و نارسایی شرایط است و مشکلی نیست اگر انسان بتواند از خودش فاصله بگیرد و از قید و بندهایی که او را محدود کرده، رها شود.
طلب‌افسرده شود همت اگرتنگ فضاست
تپش موج به اندازهٔ دربا باشد
هوش مصنوعی: اگر تلاش و اراده‌ات کم شود، حتی در شرایط سخت، نباید انتظار داشته باشی که احساساتت و اشتیاقت به اندازه‌ای باشد که دریا به تلاطم می‌آید.
یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل
زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد
هوش مصنوعی: ای کاش فکر قدرت، دل را از این آینه دور نکند، چرا که می‌ترسم این زیبایی، به مانند ید بیضا (قدرت و معجزه) باشد.
بگدازید که در انجمن یاد وصال
دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد
هوش مصنوعی: برای یادآوری لحظات وصال و عشق، اشک‌هایتان را بریزید، زیرا اگر دل خونین نشود، آن دل هیچگاه داغ تمنا و آرزو نخواهد داشت.
نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست
کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد
هوش مصنوعی: اجزای بدن به هم ریخته و نامرتب هستند و اگر بخواهیم آرایش و نظم را در آنها بر هم بزنیم، ممکن است دیگر زیبا و پسندیده به نظر نرسند.
شعله‌ها زیرنشین علم دود خودند
چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد
هوش مصنوعی: شعله‌ها به خاطر دود خود در زیر علم قرار دارند. چه فرقی می‌کند اگر سایه ما نیز بر سرمان باشد؟
تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل
من و چشمی‌ که به حیرانی خود وا باشد
هوش مصنوعی: تو و تماشای فریب دو جهان، بیدل من و چشمی که به حیرت خود باز مانده است.