گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷۴

کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
چو آیینه پر ساده است این‌ گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
کسی را رسد ناز مستی‌ که چون خط
به گرد لب یار گردیده باشد
به گردون رسد پایهٔ گردبادی
که از خاکساری‌ گلی چیده باشد
طراوت در این باغ رنگی ندارد
مگر انفعالی تراویده باشد
غم خانه‌داری‌ست دام فریبت
گره بند تار نظر دیده باشد
درین ره شود پایمال حوادث
چو نقش قدم هرکه خوابیده باشد
به وحشت قناعت‌ کن از عیش امکان
گل این چمن دامن چیده باشد
ز گردی کزین دست خیزد حذر کن
دل کس در این پرده نالیده باشد
ندارم چو گل پای سیر بهارت
به رویم مگر رنگ گردیده باشد
جهان در تماشاگه عرض نازت
نگاهی در آیینه بالیده باشد
بود گریه دزیدن چشم بیدل
چو زخمی‌ که او آب دزدیده باشد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی معنی بحر فهمیده باشد
که چون موج برخویش پیچیده باشد
هوش مصنوعی: کسی که درک عمیقی از دریا دارد، می‌داند که مانند موجی است که به خود می‌پیچد و پیچیدگی‌های آن را درک می‌کند.
چو آیینه پر ساده است این‌ گلستان
خیال تو رنگی تراشیده باشد
هوش مصنوعی: این گلستان خیال تو مانند یک آیینه صاف و بی‌نقص است و به نظر می‌رسد که رنگ‌ها و زیبایی‌های آن به شکل هنرمندانه‌ای به وجود آمده‌اند.
کسی را رسد ناز مستی‌ که چون خط
به گرد لب یار گردیده باشد
هوش مصنوعی: کسی می‌تواند در دل ناز و عشوه‌ی محبوب غرق شود که مانند خطی به دور لب معشوق پیچیده باشد.
به گردون رسد پایهٔ گردبادی
که از خاکساری‌ گلی چیده باشد
هوش مصنوعی: پایه‌ یک گردباد به آسمان می‌رسد که از خاک و گل ساخته شده باشد.
طراوت در این باغ رنگی ندارد
مگر انفعالی تراویده باشد
هوش مصنوعی: در این باغ، زیبایی و طراوت فقط زمانی احساس می‌شود که از یک نیروی خاص تأثیر گرفته باشد.
غم خانه‌داری‌ست دام فریبت
گره بند تار نظر دیده باشد
هوش مصنوعی: غم و اندوه خانه‌داری تو را گرفتار کرده و دام تزویر تو به گونه‌ای است که چشمت را به زنجیر خود درآورده است.
درین ره شود پایمال حوادث
چو نقش قدم هرکه خوابیده باشد
هوش مصنوعی: در این مسیر، هر کس که بی‌ملاحظگی کند و خواب بماند، همانند ردپایی که بر زمین می‌ماند، تحت تأثیر مشکلات و حوادث قرار می‌گیرد و پایمال می‌شود.
به وحشت قناعت‌ کن از عیش امکان
گل این چمن دامن چیده باشد
هوش مصنوعی: از ترس و نگرانی راضی باش، زیرا ممکن است لذت و خوشی در این باغ موقتی و گذرا باشد.
ز گردی کزین دست خیزد حذر کن
دل کس در این پرده نالیده باشد
هوش مصنوعی: از گرد و غباری که از این دست برمی‌خیزد، دوری کن؛ کسی در این پرده از درد دل نالیده است.
ندارم چو گل پای سیر بهارت
به رویم مگر رنگ گردیده باشد
هوش مصنوعی: من مانند گلی نیستم که بهار سرسبز رویش را نشان دهد، مگر این که رنگ و حالتم تغییر کرده باشد.
جهان در تماشاگه عرض نازت
نگاهی در آیینه بالیده باشد
هوش مصنوعی: جهان در حال تماشای زیبایی توست و جلوه‌ات همچون نماد در آینه درخشان شده است.
بود گریه دزیدن چشم بیدل
چو زخمی‌ که او آب دزدیده باشد
هوش مصنوعی: چشم بی‌دل مانند زخمی است که از او آب گرفته شده و به همین خاطر دائماً در حال گریه است.

حاشیه ها

1397/03/02 07:06
نقیب الله کامیاب

این شعر را غزلسرای معروف افغانستان استاد شریف غزل سروده است:
پیوند به وبگاه بیرونی